جاسوس پارت۲۱
______________
ویو ا/ت
تا در و باز کردم با شوگا مواجه شدم فاتحم خوندس( سروران عزیزی که در خاکسپاری ا/ت شرکت نمودن تشکر مینمایم 😂)
ا/ت: ا..ارباب
جوابی نداد ولی داشت خمار نگام میکرد(جررر)
که یدفعه براید بغلم کرد
ا/ت: ارباب چیکار میکنید خواهش میکنم توضیح میدم
شوگا: فقط صدای ناله هات رو میخوام بشنوم(دیگه فهمیدی چه نقشه ای دارم یا 🩴)
واتتت این چی داره میگه منو برد تو اتاق خودش در رو قفل کرد اومد نزدیکم و..........
*پرش زمانی به فردا صبح*
صبح با دل درد شدیدی بیدار شدم وقتی اون صحنه رو دیدم دلم میخواست بمیرم اون دیشب (خوبب مرد رو زن چطوری خیمه میزنه و میخوابه؟ حالا برعکسش کنید انگار ا/ت رو شوگا خیمه زده و خوابیده و شوگا بغلش کرده بود و سر ا/ت نزدیک گردنش بود امیدوارم بفهمید چی دارم میگم) شروع کردم به آروم گریه کردن و هق هق آروم میترسم بیدار شه و دوباره انجامش بده که دیدم تکون خورد سرمو بالا آوردم......
ویو شوگا
با صدای هق هق اروم در گوشم بیدار شدم دیدم ا/ت بغلمه واتتت هردومون لخت بودیم من چیکار کردم کمی تکون خوردم که ا/ت سرش رو اورد بالا با ترس نگام میکرد
شوگا: ا/ت
ا/ت: ب...زار..ب...رم هق خواهش میکنم هق(گریه)
شوگا:باشه
دستم رو برداشتم از تخت اومد پایین منم بلند شدم و رفتم حموم آب داغ رو باز کردم و اومدم بیرون
شوگا: درد میکنه؟
ا/ت:اهوم
براید بغلش کردم ولی ترسید
ا/ت:نه خواهش میکنم هق بزارم زمین هق
شوگا: کاریت ندارم
بردمش حموم و آروم تو وان گذاشتمش و خودم پشتش نشستم و آروم زیر دلش رو ماساژ دادم و ا/ت اصلا حرفی نمیزد
شوگا: من دیروز مست بودم چیزی نفهمیدم معذرت میخوام
ا/ت:.....
شوگا: ا/ت
ا/ت:....
شوگا: معذرت میخوام واقعا میخوام
ا/ت:......
شوگا: ا/ت میخوای فحشم بده هرچی دلت میخواد بگو ولی یه حرفی بزن منو نترسون من واقعا معذرت میخوام *کمی بغضی*
ا/ت:.....
نگاش کردم به دیوار نگاه میکرد
ویو ا/ت
تا در و باز کردم با شوگا مواجه شدم فاتحم خوندس( سروران عزیزی که در خاکسپاری ا/ت شرکت نمودن تشکر مینمایم 😂)
ا/ت: ا..ارباب
جوابی نداد ولی داشت خمار نگام میکرد(جررر)
که یدفعه براید بغلم کرد
ا/ت: ارباب چیکار میکنید خواهش میکنم توضیح میدم
شوگا: فقط صدای ناله هات رو میخوام بشنوم(دیگه فهمیدی چه نقشه ای دارم یا 🩴)
واتتت این چی داره میگه منو برد تو اتاق خودش در رو قفل کرد اومد نزدیکم و..........
*پرش زمانی به فردا صبح*
صبح با دل درد شدیدی بیدار شدم وقتی اون صحنه رو دیدم دلم میخواست بمیرم اون دیشب (خوبب مرد رو زن چطوری خیمه میزنه و میخوابه؟ حالا برعکسش کنید انگار ا/ت رو شوگا خیمه زده و خوابیده و شوگا بغلش کرده بود و سر ا/ت نزدیک گردنش بود امیدوارم بفهمید چی دارم میگم) شروع کردم به آروم گریه کردن و هق هق آروم میترسم بیدار شه و دوباره انجامش بده که دیدم تکون خورد سرمو بالا آوردم......
ویو شوگا
با صدای هق هق اروم در گوشم بیدار شدم دیدم ا/ت بغلمه واتتت هردومون لخت بودیم من چیکار کردم کمی تکون خوردم که ا/ت سرش رو اورد بالا با ترس نگام میکرد
شوگا: ا/ت
ا/ت: ب...زار..ب...رم هق خواهش میکنم هق(گریه)
شوگا:باشه
دستم رو برداشتم از تخت اومد پایین منم بلند شدم و رفتم حموم آب داغ رو باز کردم و اومدم بیرون
شوگا: درد میکنه؟
ا/ت:اهوم
براید بغلش کردم ولی ترسید
ا/ت:نه خواهش میکنم هق بزارم زمین هق
شوگا: کاریت ندارم
بردمش حموم و آروم تو وان گذاشتمش و خودم پشتش نشستم و آروم زیر دلش رو ماساژ دادم و ا/ت اصلا حرفی نمیزد
شوگا: من دیروز مست بودم چیزی نفهمیدم معذرت میخوام
ا/ت:.....
شوگا: ا/ت
ا/ت:....
شوگا: معذرت میخوام واقعا میخوام
ا/ت:......
شوگا: ا/ت میخوای فحشم بده هرچی دلت میخواد بگو ولی یه حرفی بزن منو نترسون من واقعا معذرت میخوام *کمی بغضی*
ا/ت:.....
نگاش کردم به دیوار نگاه میکرد
۴۰.۹k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.