پسر مغرور مدرسه پارت آخر (معزرت زود تموم شد)...
سه سال بعد
ویو ا.ت
شب شده بود منو ته و دخترا و پسرا
جشن رو توی خونه ی من و ته گرفته بودیم
خیلی خوب بود جیهوپ خیلی خوشحال شد
چند وقت گذشت اول بورام و کوک با هم
ازدواج کردن
بعد منو و ته و به ترتیب به آخر
این روزا حالمون خیلی خوب بود ته خیلی
برام وقت می گذاشت و همیشه کنارم بود
هر وقت مریض می شدم پیشم بود
اون روز توی تولد کوک به بورام پشناهاد داد
یه دختر کوچولو هم داشتیم
توی این سه سال خاطرات مو می نوشتم و گذاشتم تا
الان و آدامه میدم تا آخر
این داستان منو ته بود که از بچگی ادامه داره
پایان🥺
نخود نخود هر که رود خانه ی خود😂
فیک بعدی در حال حاضر شدن است😁
ویو ا.ت
شب شده بود منو ته و دخترا و پسرا
جشن رو توی خونه ی من و ته گرفته بودیم
خیلی خوب بود جیهوپ خیلی خوشحال شد
چند وقت گذشت اول بورام و کوک با هم
ازدواج کردن
بعد منو و ته و به ترتیب به آخر
این روزا حالمون خیلی خوب بود ته خیلی
برام وقت می گذاشت و همیشه کنارم بود
هر وقت مریض می شدم پیشم بود
اون روز توی تولد کوک به بورام پشناهاد داد
یه دختر کوچولو هم داشتیم
توی این سه سال خاطرات مو می نوشتم و گذاشتم تا
الان و آدامه میدم تا آخر
این داستان منو ته بود که از بچگی ادامه داره
پایان🥺
نخود نخود هر که رود خانه ی خود😂
فیک بعدی در حال حاضر شدن است😁
۱۸.۶k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.