نام رمان = زندگی درد ناک
نام رمان = زندگی درد ناک
ژانر= احساسی
پارت ۳
به شهر بازی رسیدیم یهو دیدم ات نیست
گفتم عواااااا ات کوووو(🤣🤣)
که یهو دیدم تو صف بستنیه
رفتم پیشش
آلورد = ات یهو کجا رفتی
ات = دلم بشتی میخواست(کیوت)
آلورد = خوب میگفتی برات میخریدم توراه
ات =اخه بستی های که تو شهر بازی میدن خیلی کیف میده
آلورد= پس برای منم ی دونه بخر
ات = باش
( بچه ها اسم پسره یجوری بود بخاطر همین اسمشو عوض کردم )
ویو ات
با آلورد بستنیامونو خوردیم تموم شد که من باز غیب شدم (😂😂)
رفتم تو صف پشمک
ی دونه پشمک گرفتم و خوردم بعد با آلورد رفتیم سمت ماشین ها ۲ دست ماشین بازی کردیم یکی اونجا بود که همش میزد به ماشین
من اما قیافش معلوم نبود چون وقتی میزد میپیچند اونور تایم من تموم شد رفتم یجا نشستم
تا تایم الورد هم تموم بشه یهو دیدم اون پسره امد سمت من میخواست باهام
حرف بزنه که ....
ژانر= احساسی
پارت ۳
به شهر بازی رسیدیم یهو دیدم ات نیست
گفتم عواااااا ات کوووو(🤣🤣)
که یهو دیدم تو صف بستنیه
رفتم پیشش
آلورد = ات یهو کجا رفتی
ات = دلم بشتی میخواست(کیوت)
آلورد = خوب میگفتی برات میخریدم توراه
ات =اخه بستی های که تو شهر بازی میدن خیلی کیف میده
آلورد= پس برای منم ی دونه بخر
ات = باش
( بچه ها اسم پسره یجوری بود بخاطر همین اسمشو عوض کردم )
ویو ات
با آلورد بستنیامونو خوردیم تموم شد که من باز غیب شدم (😂😂)
رفتم تو صف پشمک
ی دونه پشمک گرفتم و خوردم بعد با آلورد رفتیم سمت ماشین ها ۲ دست ماشین بازی کردیم یکی اونجا بود که همش میزد به ماشین
من اما قیافش معلوم نبود چون وقتی میزد میپیچند اونور تایم من تموم شد رفتم یجا نشستم
تا تایم الورد هم تموم بشه یهو دیدم اون پسره امد سمت من میخواست باهام
حرف بزنه که ....
۵.۳k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.