ازش بدم میومدp6
سعید:تو به چه حقی بوسیدششش(داد)
ا/ت:من نبوسیدمش دیگه مزاحمم نشو دوست دخترت منتظرته و از اونجا رفتممم ولی این تازه اول ماجرا بود تصمیم گرفتم حرصشو درارم تنها رفیق فابم مهدی بود زنگ زدم به مهدی
مهدی: سلام ا/ت
ا/ت:سلام مهدی میشه بیای دنبالم
مهدی: دانشگاه
ا/ت:اره حالم بده
مهدی:اومدم
بعد پنچ دقیقه آمد و دیدم داره نگاهم میکنه شیشه های ماشین مهدی دودی نبود پس تو ماشین تا مهدی دیدم بلغش کردم و دیدمش قرمز بود
مهدی: کجا
ا/ت:همیشگی
تو جنگل یه بستنی فروشی خوشمزه بود که پاتوق منو مهدی اونجا بود حتی یه شب همون جا خوابمون برد رو چمن نشستیم و همه چی رو براش تعریف کردم
مهدی:الان چی کار میتونم بکنم
ا/ت:حرص در آوردن
مهدی:پایممم
به هم دست دادیم
ویو سعید:دیدم پسره بغل کرد اعصبانی شدم و رفتم خونه و شراب ۷ساله ام رو باز کردم خوردم مست بودم زنگ زدم ا/ ت
سعید: سلام لطفا بیا خونم حالم بدهههه
ا/ت: ببخشید خونه دوست پسرم
سعید:کاری نکن بیام اونجا
ا/ت: باش لوکشیشن بفرست با دوست پسرم میام
سعید:نه لطفا تنها بیا
ا/ت:اوکی ولی...
لایک هاتون بی نظیر بود و هنوزم احتیاج دارم
5تا لایک
2تا فالو
ا/ت:من نبوسیدمش دیگه مزاحمم نشو دوست دخترت منتظرته و از اونجا رفتممم ولی این تازه اول ماجرا بود تصمیم گرفتم حرصشو درارم تنها رفیق فابم مهدی بود زنگ زدم به مهدی
مهدی: سلام ا/ت
ا/ت:سلام مهدی میشه بیای دنبالم
مهدی: دانشگاه
ا/ت:اره حالم بده
مهدی:اومدم
بعد پنچ دقیقه آمد و دیدم داره نگاهم میکنه شیشه های ماشین مهدی دودی نبود پس تو ماشین تا مهدی دیدم بلغش کردم و دیدمش قرمز بود
مهدی: کجا
ا/ت:همیشگی
تو جنگل یه بستنی فروشی خوشمزه بود که پاتوق منو مهدی اونجا بود حتی یه شب همون جا خوابمون برد رو چمن نشستیم و همه چی رو براش تعریف کردم
مهدی:الان چی کار میتونم بکنم
ا/ت:حرص در آوردن
مهدی:پایممم
به هم دست دادیم
ویو سعید:دیدم پسره بغل کرد اعصبانی شدم و رفتم خونه و شراب ۷ساله ام رو باز کردم خوردم مست بودم زنگ زدم ا/ ت
سعید: سلام لطفا بیا خونم حالم بدهههه
ا/ت: ببخشید خونه دوست پسرم
سعید:کاری نکن بیام اونجا
ا/ت: باش لوکشیشن بفرست با دوست پسرم میام
سعید:نه لطفا تنها بیا
ا/ت:اوکی ولی...
لایک هاتون بی نظیر بود و هنوزم احتیاج دارم
5تا لایک
2تا فالو
۳.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.