فیک پرستار قلبم (درخواستی) p¹
پدر و مادر جین مجبورش کرده بودن ی زن به انتخاب اونا بگیره و اونم به زور قبول کرد چند سال با اون زن زندگی کرد ولی بعدش زنش فوت کرد . اونا با هم ی بچه داشتن که ۴ سالش بود و مهد میرفت جین که دید نمیتونه از پس بچه بر بیاد براش پرستار گرفت ...
ویو ات : امروز اولین روز کاریمه ، من پرستار ی بچه ۴ ساله شدم ، اسمش جیونه
خیلی خوشحالم و امیدوارم اولین روز کارم خوب پیش بره
جین : سلام خانم ات
ات: سلام جناب کیم
جین: از امروز میتونین پیش جیون بمونید و بهش کمک کنید
ات: چشم تمام سعیم رو میکنم
جین رفت کمپانی و وقتی برگشت خونه دید ات کارشو به بهترین شکل ممکن انجام داده ، خونه کاملا مرتب بود ، تمام لباسا اتو شده بود ، غذا حاضر بود و جیون هم داشت نقاشی میکشید
جیون : بابا ... سلاممممم امروز خیلی خوشگذشتتت کاش توعم بودی ، منو ات رفتیم پارک بعدش با هم بازی کردیم ، کلی تو حیاط دوییدم خیلی باحال بود
جین: آهان ... عالیه از ات تشکر کردی؟
جیون : اوممم نه ، باید تشکر میکردم ؟
ات : نه نیازی به تشکر نیست ... خودم دلم میخواست بهش خوش بگذره ، خب ... راستش دیگه باید برم
جیون : نهههههه ات میشه نری؟
ات : آخه ... من ... چیز
جین: اگه اشکال نداره میشه امشب رو بخاطر جیون پیشش بمونی؟
ات: اومم باشه
جیون کلی ذوق کرد و خوشحال شد
ویو ات : حدود ۴ ماه بود که پرستار جیون بودم ، اون خیلی دختر خوش ذوقیه فقط بخاطر مامانش دلم براش میسوزه ، چطور ی بچه میتونه نبود مادرشو درک کنه؟ البته اون هنوز چیزی نمیفهمه .
ویو جین: داشتم میرفتم مهد کودک دنبال جیون که دیدم داره با گریه میاد بیرون
جین : جیونا ، چیشده ؟ کسی زدتت ؟ دعوا کردی ؟ خوردی زمین ؟ زخمی شدی ؟
جیون: هق ... هققق ... هق چرا مامانم رفت ؟ هققق هق ... هق چرا مامان نیست؟ مامان کجاست ؟ هقققق هق ... منم میخوام برم پیشش
جین: هی جیون اون دیگه قرار نیست برگرده ، ولی تو باید قوی باشی تو اتو داری
جین جیون رو رسوند خونه و منتظر ات موند
*ات رسید تو خونه*
ات : سلام جیوناااااا چطوری؟ اووو سلام آقای کیم
جیون: اتتتت ... هققق
ات: هی جیونا چرا گریه میکنی ؟ نکنه خوردی زمین ؟ زخمی شدی؟ مریض شدی ؟
جین رفت کمپانی و اتو جیون تنها شدن
جیون: ات ، من چرا مامان ندارم ؟ چرا مامانم رفت ؟
ات : راستش منم نمیدونم... ولی تو باباتو داری و منو
جیون: تو مامانم میشی ؟
ات : چی ؟
جیون: تو مامانم باش ... توروخدااااااا لطفاااااا
ات : باشه ، باشه فقط گریه نکن باشه ؟
جیون : باشههههههه
ویو ات : امروز اولین روز کاریمه ، من پرستار ی بچه ۴ ساله شدم ، اسمش جیونه
خیلی خوشحالم و امیدوارم اولین روز کارم خوب پیش بره
جین : سلام خانم ات
ات: سلام جناب کیم
جین: از امروز میتونین پیش جیون بمونید و بهش کمک کنید
ات: چشم تمام سعیم رو میکنم
جین رفت کمپانی و وقتی برگشت خونه دید ات کارشو به بهترین شکل ممکن انجام داده ، خونه کاملا مرتب بود ، تمام لباسا اتو شده بود ، غذا حاضر بود و جیون هم داشت نقاشی میکشید
جیون : بابا ... سلاممممم امروز خیلی خوشگذشتتت کاش توعم بودی ، منو ات رفتیم پارک بعدش با هم بازی کردیم ، کلی تو حیاط دوییدم خیلی باحال بود
جین: آهان ... عالیه از ات تشکر کردی؟
جیون : اوممم نه ، باید تشکر میکردم ؟
ات : نه نیازی به تشکر نیست ... خودم دلم میخواست بهش خوش بگذره ، خب ... راستش دیگه باید برم
جیون : نهههههه ات میشه نری؟
ات : آخه ... من ... چیز
جین: اگه اشکال نداره میشه امشب رو بخاطر جیون پیشش بمونی؟
ات: اومم باشه
جیون کلی ذوق کرد و خوشحال شد
ویو ات : حدود ۴ ماه بود که پرستار جیون بودم ، اون خیلی دختر خوش ذوقیه فقط بخاطر مامانش دلم براش میسوزه ، چطور ی بچه میتونه نبود مادرشو درک کنه؟ البته اون هنوز چیزی نمیفهمه .
ویو جین: داشتم میرفتم مهد کودک دنبال جیون که دیدم داره با گریه میاد بیرون
جین : جیونا ، چیشده ؟ کسی زدتت ؟ دعوا کردی ؟ خوردی زمین ؟ زخمی شدی ؟
جیون: هق ... هققق ... هق چرا مامانم رفت ؟ هققق هق ... هق چرا مامان نیست؟ مامان کجاست ؟ هقققق هق ... منم میخوام برم پیشش
جین: هی جیون اون دیگه قرار نیست برگرده ، ولی تو باید قوی باشی تو اتو داری
جین جیون رو رسوند خونه و منتظر ات موند
*ات رسید تو خونه*
ات : سلام جیوناااااا چطوری؟ اووو سلام آقای کیم
جیون: اتتتت ... هققق
ات: هی جیونا چرا گریه میکنی ؟ نکنه خوردی زمین ؟ زخمی شدی؟ مریض شدی ؟
جین رفت کمپانی و اتو جیون تنها شدن
جیون: ات ، من چرا مامان ندارم ؟ چرا مامانم رفت ؟
ات : راستش منم نمیدونم... ولی تو باباتو داری و منو
جیون: تو مامانم میشی ؟
ات : چی ؟
جیون: تو مامانم باش ... توروخدااااااا لطفاااااا
ات : باشه ، باشه فقط گریه نکن باشه ؟
جیون : باشههههههه
۱۳.۷k
۲۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.