P22
دعواشون که تموم شد همه باهم وارد رستوران شدیم و روی یکی از میز ها نشستیم .
(ا/ت ویو)
منو رو گرفتم دستم همه داشتن به منو نگاه میکردن ولی من اصلا سر در نمی یاوردم اینا چه غذاهایین به قیمت هاش که نگاه میکنم اصلا نفسم قطع میشه حالا اصلا برای چی اومدین یه همچین جای گرونی واقعا نمیدونستم چی کار کنم همه داشتن به منو هاشون نگاه میکردن و دنبال غذایی که میخواستن میگشتن ولی من واقعا فقط داشتم تظاهر میکردم دارم دنبال غذا میگردم ، همینجوری که به منو زل زده بود جونگ کوک زد بهم و گفت : چیزی انتخاب کردی ؟
ا/ت : خب...
لب پایینم رو گاز گرفتم و دوباره به منو نگاه کردم و بعد چند ثانیه زل زدن بهش دوباره برگشتم سمتش و گفتم : نه
جونگ کوک : چرا ؟ دوست نداری ؟
ا/ت : نه خب راستش نمیدونم کدوم خوبه
جونگ کوک : به سلیقم اعتماد داری ؟
ا/ت : خب آره
جونگ کوک : پس بزار من برات سفارش بدم
خوشحال شدم و با ذوق گفتم : باشه
با دیدن ذوقم سرم رو نوازش کرد هم یکمش برای این بود که جونگ کوک میخواد برام سفارش بده هم اینکه خوشحال شدم دیگه لازم نیست خودم انتخاب کنم .
یکم منتظر موندیم که غذاهامون رسید واقعا هممون گشنمون بود جین خواست شروع کنه که تهیونگ زد رو دستش و گفت : کسی دست نزنه میخوام عکس بگیرم
بعدم گوشیش رو دراورد و از غذا عکس گرفت بعدم یه نگاه بهش انداخت و بعد از اینکه از عکسش رضایت پیدا کرد گفت : حالا آزاد
با شروع کردن بقیه منم شروع کردم غذای من و جونگ کوک شبیه حتما میدونسته شاید منم از این غذا خوشم بیاد البته واقعا خوش مزه بود خیلی طعم خاصی ازش خوشم نیومد بلکه عاشقش شدم الحق که سلیقه ی جونگ کوک یدونس ، اینقدر گشنم بود که کل غذام رو خوردم و به صندلی تکیه دادم اخیش سیر شدم از صبح چیزی نخورده بودم .
(ا/ت ویو)
منو رو گرفتم دستم همه داشتن به منو نگاه میکردن ولی من اصلا سر در نمی یاوردم اینا چه غذاهایین به قیمت هاش که نگاه میکنم اصلا نفسم قطع میشه حالا اصلا برای چی اومدین یه همچین جای گرونی واقعا نمیدونستم چی کار کنم همه داشتن به منو هاشون نگاه میکردن و دنبال غذایی که میخواستن میگشتن ولی من واقعا فقط داشتم تظاهر میکردم دارم دنبال غذا میگردم ، همینجوری که به منو زل زده بود جونگ کوک زد بهم و گفت : چیزی انتخاب کردی ؟
ا/ت : خب...
لب پایینم رو گاز گرفتم و دوباره به منو نگاه کردم و بعد چند ثانیه زل زدن بهش دوباره برگشتم سمتش و گفتم : نه
جونگ کوک : چرا ؟ دوست نداری ؟
ا/ت : نه خب راستش نمیدونم کدوم خوبه
جونگ کوک : به سلیقم اعتماد داری ؟
ا/ت : خب آره
جونگ کوک : پس بزار من برات سفارش بدم
خوشحال شدم و با ذوق گفتم : باشه
با دیدن ذوقم سرم رو نوازش کرد هم یکمش برای این بود که جونگ کوک میخواد برام سفارش بده هم اینکه خوشحال شدم دیگه لازم نیست خودم انتخاب کنم .
یکم منتظر موندیم که غذاهامون رسید واقعا هممون گشنمون بود جین خواست شروع کنه که تهیونگ زد رو دستش و گفت : کسی دست نزنه میخوام عکس بگیرم
بعدم گوشیش رو دراورد و از غذا عکس گرفت بعدم یه نگاه بهش انداخت و بعد از اینکه از عکسش رضایت پیدا کرد گفت : حالا آزاد
با شروع کردن بقیه منم شروع کردم غذای من و جونگ کوک شبیه حتما میدونسته شاید منم از این غذا خوشم بیاد البته واقعا خوش مزه بود خیلی طعم خاصی ازش خوشم نیومد بلکه عاشقش شدم الحق که سلیقه ی جونگ کوک یدونس ، اینقدر گشنم بود که کل غذام رو خوردم و به صندلی تکیه دادم اخیش سیر شدم از صبح چیزی نخورده بودم .
۱۶.۶k
۲۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.