عاشق شدم p2
سریع رفتیم طبقه بالا و یه اتاق برای خودمون انتخاب کردیم مامان بابام هم رفتن تو یه اتاق دیگه
مینا:این منوچهرهههه
ا/ت:عرررررررر
مینا:دیدیش عادی رفتار کن میخوام برات شوهرش کنمم
ا/ت:گوه نخور
لباس خوب پوشیدیم و رفتیم تو حال پیش منوچهر و هادی و ممد و مادر بزرگ
مادر بزرگ:دخترم تو مینا چقدر بزرگ شدید
ا/ت:بله پیر شدیم😂
منوچهر:و کیوت
ا/ت:بله؟
منوچهر:هیچی با خودم بودم
مادربزرگ :تو مینا و منوچهر دوستاش برین کنار آب یکم بگردید
ا/ت: باش پس ما بریم لباس عوض کنیم
رفتیم بالا
مینا:شنیدی چی گفت بهت گفت کیوتتتتتتتت
ا/ت:با ۲۲ سال سن تا حالا کسی بهم نگفته بود کیوت تا یکی در زد رفتم در باز کردم
منوچهر: سلام میخواستم بگم اتاق من و ممد و هادی کنار شماست میخواستم بهتون سلامی کنم و اینکه بیاین بریم چند ساعت دیگه سرد میشه
ا/ت: سلام الان میایم
در بستم
مینا :یعنی الان حرف هامونو شنیدند
ا/ت:به چوخ رفتیم
ویو منوچهر:هادی:افرینننن
منوچهر:خوشگله
ممد:کراش جدیدددد
منوچهر:یا شاید همسر
ویو ا/ت:
از اتاق آمدیم بیرون رفتیم لب دریا
ممد: شما ها ما رو میشناسین
مینا:اره یکم تو اینستاگرام دیدیمتون
هادی؛پس امید واریم به اسکل بازی مون عادت کنید۸
مینا:بدتر از ما نیستید
هادی:باش تست کنیم
منو منوچهر همو نگاه کردیم
هادی:هر کی بیشتر تونست تو آب بمونه
مینا:هههههه خوراکمه مینا و هادی دویدین سمت آب منو ممد منوچهر هم آروم بدون هیچ حرفی رفتیم تو آب
منوچهر:ا/ت زیاد دور نشو مراقب باش
ا/ت:اوکی
رفتم تو آب و یکم که رفتم جلو تر زیر پام خالی شد داشتم میرفتم زیر آب خفه میشدم
ویو منوچهر:دیدم یکی تو آب داره تقلا میزنه ا/ت بود سریع کتم در آوردم رفتم تو اب
مینا:این منوچهرهههه
ا/ت:عرررررررر
مینا:دیدیش عادی رفتار کن میخوام برات شوهرش کنمم
ا/ت:گوه نخور
لباس خوب پوشیدیم و رفتیم تو حال پیش منوچهر و هادی و ممد و مادر بزرگ
مادر بزرگ:دخترم تو مینا چقدر بزرگ شدید
ا/ت:بله پیر شدیم😂
منوچهر:و کیوت
ا/ت:بله؟
منوچهر:هیچی با خودم بودم
مادربزرگ :تو مینا و منوچهر دوستاش برین کنار آب یکم بگردید
ا/ت: باش پس ما بریم لباس عوض کنیم
رفتیم بالا
مینا:شنیدی چی گفت بهت گفت کیوتتتتتتتت
ا/ت:با ۲۲ سال سن تا حالا کسی بهم نگفته بود کیوت تا یکی در زد رفتم در باز کردم
منوچهر: سلام میخواستم بگم اتاق من و ممد و هادی کنار شماست میخواستم بهتون سلامی کنم و اینکه بیاین بریم چند ساعت دیگه سرد میشه
ا/ت: سلام الان میایم
در بستم
مینا :یعنی الان حرف هامونو شنیدند
ا/ت:به چوخ رفتیم
ویو منوچهر:هادی:افرینننن
منوچهر:خوشگله
ممد:کراش جدیدددد
منوچهر:یا شاید همسر
ویو ا/ت:
از اتاق آمدیم بیرون رفتیم لب دریا
ممد: شما ها ما رو میشناسین
مینا:اره یکم تو اینستاگرام دیدیمتون
هادی؛پس امید واریم به اسکل بازی مون عادت کنید۸
مینا:بدتر از ما نیستید
هادی:باش تست کنیم
منو منوچهر همو نگاه کردیم
هادی:هر کی بیشتر تونست تو آب بمونه
مینا:هههههه خوراکمه مینا و هادی دویدین سمت آب منو ممد منوچهر هم آروم بدون هیچ حرفی رفتیم تو آب
منوچهر:ا/ت زیاد دور نشو مراقب باش
ا/ت:اوکی
رفتم تو آب و یکم که رفتم جلو تر زیر پام خالی شد داشتم میرفتم زیر آب خفه میشدم
ویو منوچهر:دیدم یکی تو آب داره تقلا میزنه ا/ت بود سریع کتم در آوردم رفتم تو اب
۲.۸k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.