بلخره گشادی رو کنار گذاشتم...

بلخره گشادی رو کنار گذاشتم...
بسمه لا
فن فیک یک زندگی نسبتا عادی
پارت ۶

.
.
.
.
.
.
میتسویا گفت لباسم ۵ روز دیگه آماده میشه.
اتفاقا ۵ روز دیگه جلسه تومانه.
و منم هستم^▪︎^
(فردا بعد از مدرسه)
باجی و مایکی و دراکن مرا عین گاو از مدرسه بردن:/
هر کس نمیدونس فک می‌کرد آدم ربایی چیزیه:/
به هر حال بهتر از تحمل کردن معلم علومه:/
اینطوری که فهمیدم انگار یکی از اعضای توکیو مانجی گنگ دردسر درست کرده و مسابقه راه انداخته.
داریم میریم اونجا.
وقتی که رسیدیم ، یه پسر اسکل یه موهای بلوند داشت ، داشت عین سگ کتک میخورد:/
مایکی اومد و جلوی اون کسی که داشت میزدش رو گرفت.
مث اینکه اسمش کیوماساعه.
خب دراکن اورا نیز کتلت کرد:/...
باجی ام داره دوستاشو میزنه...:/
اینا دیگه کین؟
من چرا اصن اومدم باهاشون؟:/
مایکی به پسره میگه: تو واقعا شبیهشی!:/
شبیه کی داوش؟:/
_: اسمت چیه؟
+ تاکه میچی
_: بیا بریم تاکه میچی.
ما این پسره رو اسمش فک کنم تاکه میچی بودو با خودمان بردیم:/
جلسه تومانم از ۴ روز دیگه به فردا افتاد.




منتظر پارت بعد بمانید 🗿🔫





پارت اول:https://wisgoon.com/pin/48225361/
پارت دوم:https://wisgoon.com/pin/48284043/
پارت سوم:https://wisgoon.com/pin/48284535/
پارت چهارم:https://wisgoon.com/pin/48329813/
پارت پنجم:https://wisgoon.com/pin/48392508/
پارت هفتم:https://wisgoon.com/pin/48461347/


#یک_زندگی_نسبتا_عادی