فصل دوم پارت سوم
فصل دوم پارت سوم
جیمین : صورتمو برگردوندم و ازش دور شدم و گفتم : خانوم محترم من شمارو به یاد ندارم واقعا معذرت میخوام
لیا
با حرفی که زد شوکه شدم یعنی چی اشک از چشمام سرازیر شد لیا : یعنی چی ؟
جیمین : من شما رو به یاد ندارم
لیا : دیگه هیچی دست من نبود یه سیلی محکم خوابوندم در گوشش و با داد و گریه : چطور منو فراموش کردی ها منی که کلی برات زجه زدم منی که برات صبح تا شب مردم الان اینو نمیتونی به من بگی ببین منو پارک جیمین اگر اون مغزت منو به یاد نمیاره ولی من هنوز تو قلبتم و قلبت خوب منو یادشه ولی اینو مطمعن باش من بازم تو رو مال خودم میکنم این خط و این نشون ببین کی بهت گفتم
جیمین : بد زد تو گوشم جوری که قلبم هم لرزید
لیا با تموم کریه هام اومدم بیرون و سمت خونه حرکت کردم ولی نظرم عوض شد و سمت بیمارستان رفتم و به بخش مغز و اعصاب هیچی دست خودم نبود
علامن پرسنل &
& بفرمایید
لیا : سلام میخوام دکتر رو ببینم
& نمیتونید
لیا : چرا ؟
& چون دکتر وقتش شلوغه تازه شمارم قبول نمیکنه
لیا : چرا اونوقت
& چون ادمای بی کلاسو راه نمیدن
لیا : (لبخند عصبی) اخه به نظر میاد دکترتون خیلی باکلاسه نه ؟
& بله
لیا : معلومه میبینم سلیقه منشی انتخاب کردنشو ( داد )
& روانی چته اینجا رو گذاتی رو سرت
لیا : ببین همین طوری ریده شده به اعصابم تو بد ترش نکن
& میگم تو واقعا باید پیش دکتر بری چون یه روانی به تمام معنایی بعدم مگه میخوای چیکار کنی ها نمیزارم بری پیش دکتر
لیا : عه جدی ببین تا دودقیقه پیگه رفتم پیش دکتر که هیچی اگه نرفتم
& چی میشه
لیا : گیساتو میگیرم میخوابونمت زمین مثل گوسفند قوربونیت میکنم پوستتو میکنم گوشت و استخوناتو به سگا پخش میکنم اعضای بدنتم به بخشهای دیگه بیمارستان میدیم اهدا کنن گرفتی ( داد )
جیمین : صورتمو برگردوندم و ازش دور شدم و گفتم : خانوم محترم من شمارو به یاد ندارم واقعا معذرت میخوام
لیا
با حرفی که زد شوکه شدم یعنی چی اشک از چشمام سرازیر شد لیا : یعنی چی ؟
جیمین : من شما رو به یاد ندارم
لیا : دیگه هیچی دست من نبود یه سیلی محکم خوابوندم در گوشش و با داد و گریه : چطور منو فراموش کردی ها منی که کلی برات زجه زدم منی که برات صبح تا شب مردم الان اینو نمیتونی به من بگی ببین منو پارک جیمین اگر اون مغزت منو به یاد نمیاره ولی من هنوز تو قلبتم و قلبت خوب منو یادشه ولی اینو مطمعن باش من بازم تو رو مال خودم میکنم این خط و این نشون ببین کی بهت گفتم
جیمین : بد زد تو گوشم جوری که قلبم هم لرزید
لیا با تموم کریه هام اومدم بیرون و سمت خونه حرکت کردم ولی نظرم عوض شد و سمت بیمارستان رفتم و به بخش مغز و اعصاب هیچی دست خودم نبود
علامن پرسنل &
& بفرمایید
لیا : سلام میخوام دکتر رو ببینم
& نمیتونید
لیا : چرا ؟
& چون دکتر وقتش شلوغه تازه شمارم قبول نمیکنه
لیا : چرا اونوقت
& چون ادمای بی کلاسو راه نمیدن
لیا : (لبخند عصبی) اخه به نظر میاد دکترتون خیلی باکلاسه نه ؟
& بله
لیا : معلومه میبینم سلیقه منشی انتخاب کردنشو ( داد )
& روانی چته اینجا رو گذاتی رو سرت
لیا : ببین همین طوری ریده شده به اعصابم تو بد ترش نکن
& میگم تو واقعا باید پیش دکتر بری چون یه روانی به تمام معنایی بعدم مگه میخوای چیکار کنی ها نمیزارم بری پیش دکتر
لیا : عه جدی ببین تا دودقیقه پیگه رفتم پیش دکتر که هیچی اگه نرفتم
& چی میشه
لیا : گیساتو میگیرم میخوابونمت زمین مثل گوسفند قوربونیت میکنم پوستتو میکنم گوشت و استخوناتو به سگا پخش میکنم اعضای بدنتم به بخشهای دیگه بیمارستان میدیم اهدا کنن گرفتی ( داد )
۴۱۷
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.