پارت 26: از لبام جدا شد دسشو روی موهای صافم کشید.
پارت 26: از لبام جدا شد دسشو روی موهای صافم کشید.
کوکی: گائول بریم دیگه بچه ها نگران میشن.
من: بزن بریم. از خونه بیرون زدیمو سریع رسیدیم خونه.
کوکی: گائولی اول تو میری حموم یا من برم؟؟؟
وی: ساکت خودم اول از همه میرم خیلی زود میام من.
من: ایی شیطون بدو برو خیلی کار داریم.
وی: اوووو چیکار دارین؟؟؟ههههه. من: اییش بی تربیت منحرف. وی رفت حموم. من رفتم تو اتاق لباسامو آماده کنم. کوکی اومد تو اتاق. کوکی: گائوول. من: بله؟؟؟؟
کوکی: بزار امشب من موهاتو خوش کنم باشه؟؟؟
من: ایول قبووول از سه سال پیش تالا کسی موهامو خشک نکرده.کوکی: چه جالب. فک کنم وی از حموم اومد بیرون. من: باشه الان میرم. لباسامو با حوله برداشتمو سمت حموم رفتم. رفتم تو و درو بستم. لباسامو هنوز در نیورده بودم. گوشیم زنگ خورد. دستام از شامپو کفی شده بود. آبو باز کردم دستامو بشورم. یهو آب از دوش ریخت رو سرم. نه تنها دوش باز بود بلکه آب سرد سرد بود . جیغ کشیدم. جونگ کوک و وی ترسیدند سریع به طرف حموم دویدند . درو حمومو کوک باز کرد منم درو قفل نکرده بودم.
با تعجب نگام میکردن . خوب بود لباسامو در نیورده بودم.
کوکی با تعجب گفت: چی شد گائول افتادی؟سر خوردی؟؟
بسکه آب یخ بود نفسم بند اومده بود. نمیتونستم حرف بزنم. همین طوری سیخ وایساده بودم و نگا زمین میکردم.
وی: چی شد یه چیزی بگو دختر سکتمون دادی.
من: میکشمت به جون خوووودممممم.
کوکی: چرا چیکار کرده مگه؟؟؟؟ من: چیکار نکردهههه.آب یخ باز گذاشته اونم با دووش قلبم وایساااد داشتم میمردم.
کوکی: بکشتمت تهیونگ؟داشتی خانوممو به کشتن میدادی.
وی: هااااا یادم نبود گائول ساری. من: واااات؟دارم برات.
بیچاره هنوز موهاشو خوش نکرده بود. به کوک نگا کردم.
با هم نقشه کشیدیم که بندازیمش تو وان آب. سمتش رفتمو لباسشو کشیدم. کوک هم دساشو گرفته بود.
وی: هعیییی ول کن لباسمو . کوک چه غلطی میکنیییی.
من: حالا خودت میفهمیییی. خلاصه پرتش کردیم تو وان.
کوکی: گائول بریم دیگه بچه ها نگران میشن.
من: بزن بریم. از خونه بیرون زدیمو سریع رسیدیم خونه.
کوکی: گائولی اول تو میری حموم یا من برم؟؟؟
وی: ساکت خودم اول از همه میرم خیلی زود میام من.
من: ایی شیطون بدو برو خیلی کار داریم.
وی: اوووو چیکار دارین؟؟؟ههههه. من: اییش بی تربیت منحرف. وی رفت حموم. من رفتم تو اتاق لباسامو آماده کنم. کوکی اومد تو اتاق. کوکی: گائوول. من: بله؟؟؟؟
کوکی: بزار امشب من موهاتو خوش کنم باشه؟؟؟
من: ایول قبووول از سه سال پیش تالا کسی موهامو خشک نکرده.کوکی: چه جالب. فک کنم وی از حموم اومد بیرون. من: باشه الان میرم. لباسامو با حوله برداشتمو سمت حموم رفتم. رفتم تو و درو بستم. لباسامو هنوز در نیورده بودم. گوشیم زنگ خورد. دستام از شامپو کفی شده بود. آبو باز کردم دستامو بشورم. یهو آب از دوش ریخت رو سرم. نه تنها دوش باز بود بلکه آب سرد سرد بود . جیغ کشیدم. جونگ کوک و وی ترسیدند سریع به طرف حموم دویدند . درو حمومو کوک باز کرد منم درو قفل نکرده بودم.
با تعجب نگام میکردن . خوب بود لباسامو در نیورده بودم.
کوکی با تعجب گفت: چی شد گائول افتادی؟سر خوردی؟؟
بسکه آب یخ بود نفسم بند اومده بود. نمیتونستم حرف بزنم. همین طوری سیخ وایساده بودم و نگا زمین میکردم.
وی: چی شد یه چیزی بگو دختر سکتمون دادی.
من: میکشمت به جون خوووودممممم.
کوکی: چرا چیکار کرده مگه؟؟؟؟ من: چیکار نکردهههه.آب یخ باز گذاشته اونم با دووش قلبم وایساااد داشتم میمردم.
کوکی: بکشتمت تهیونگ؟داشتی خانوممو به کشتن میدادی.
وی: هااااا یادم نبود گائول ساری. من: واااات؟دارم برات.
بیچاره هنوز موهاشو خوش نکرده بود. به کوک نگا کردم.
با هم نقشه کشیدیم که بندازیمش تو وان آب. سمتش رفتمو لباسشو کشیدم. کوک هم دساشو گرفته بود.
وی: هعیییی ول کن لباسمو . کوک چه غلطی میکنیییی.
من: حالا خودت میفهمیییی. خلاصه پرتش کردیم تو وان.
۱۲۴.۹k
۰۸ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.