قسنگ ترین اشتباه من 🙃🖤 pt5

ا.ت : ماماننننننن باباااااااا ( با داد )
م. ا.ت : چی شده دخترم کجا بودی ؟
ا.ت : من باید بپرسم چی شده قضیه شکایت از جونگ کوک چیه چرا جونگ کوک همش میشه مامان بابات مامان بابات شما دارید چی کار می‌کنید؟ (با داد)
پ. ا.ت : ا.ت تو با جونگ کوک بودی ؟
ا.ت : نخیر من رفته بودم مغازه ک اومد اونم اومده بود بابا جواب منو بدید(با داد)
م. ا.ت : اون پسر میخواست تو رو بکشه می‌میفهمییییی اون یه ر.انی ع.... (با داد)
ا.ت : بسهههه مامان تو از کی اینقدر سنگ دل شدی از کی انقدر بدجنس شدی هاااا اون هر کاری کرده باشه بازم دلیلی نمیشه ک این طوری بهش توهین کنی اگر قرار کسی ازش کینه به دل داشته باشه اون منم ن تو اون میخواست من رو بکشه ولی .... یه دلیلی داشت جونگ کوک هیچ وقت منو نمیکشت اون هم بازی بچگی من بود شما حق ندارید اینطوری کنید ( با داد )
م. ا.ت و پ . ا.ت : .... ا.ت کجا میری (با نگرانی)
ا.ت : قبرستون
پ. ا.ت : تو حق نداری با پدر و مادرت اینطوری حرف بزنی
*کوبیدن در *
وای خدا چرا مامان و بابا اینطوری میکنن امشب باید برم خونه‌ی سوفی ولی ...
(۱ ساعت بعد)
*دینگ دینگ *
سوفی : ا.ت تو این وقت شب اینجا چی کار میکنی (خوابالو )
ا.ت : سوفی در رو باز کن ساعت ۴ شبعععع
سوفی : خوبه خودت میدونی بیا بالا



ادامه داره....