عشق در نفرت
p1
✯love in hate✯
پارت۱
علامت ها
میسو+ تهیونگ - پدر میسو=
جیمین÷ جونگ کوک× مادر کوک#
÷میسووووووو پااششوووو دیر شددد
+اهههه جیمین ولم کن خوابم میاد
÷از خدامه ولت کنم ولی توکه بابارو میشناسی حوصله نصیحتاشو ندارم
+خب راس میگه تو مثلا داداشمی
÷خفه شو پاشو بیا پایین ۱۰دیقه دیگه حرکت میکنم
+باشع(بغض)
بعد از اینکه جیمین رفت پاشدم رفتم حموم موهامو خشک کردم لباسامو پوشیدم(اسلاید بعد)رفتم پایین
=وایسا میسو کجااا
+دارم میرم مدرسهه
=بیا یه چیزی بخور دخترر
+نمیتونم جیمین منتظرههه
=ولی..
+خدافظظظ
=خدافظ دخترم
کفشامو پوشیدم کیفمم ور داشتم رفتم بیرون
÷چقد زود اومدی🙄
+خب..ببخشید
÷سوارشو بریم
نشستیم توی ماشین..توی راه جیمین حرفی زد که خیلی ناراحت شدم
÷داخل مدرسه به کسی نمیگی من برادرتم یا نسبتی بات دارم فهمیدی؟خودت برمیگردی خونه و به پدر میگی من رسوندمت صبا هم که میبرمت مدرسه یه کوچه اون ور تر وایمیسم تو پیاده میشی بقیه راهو خودت میری
+ولی فامیلامون یکیه و همینطور اسم پدرمون
÷اونو فقط مدیر میدونه نه بچها فهمیدی؟
+باشه ولی چرا...
÷چون نمیخوام بقیه بدونن خواهری مث تو دارم
+خیلی خب باشه
بغضمو قورت دادم و رسیدیم دم مدرسه همونجوری که گفت منو کوچه کناری پیاده کرد بقیه راهو خودم رفتم...حواسم اصلا نبود داشتم میرفتم که...
✯love in hate✯
پارت۱
علامت ها
میسو+ تهیونگ - پدر میسو=
جیمین÷ جونگ کوک× مادر کوک#
÷میسووووووو پااششوووو دیر شددد
+اهههه جیمین ولم کن خوابم میاد
÷از خدامه ولت کنم ولی توکه بابارو میشناسی حوصله نصیحتاشو ندارم
+خب راس میگه تو مثلا داداشمی
÷خفه شو پاشو بیا پایین ۱۰دیقه دیگه حرکت میکنم
+باشع(بغض)
بعد از اینکه جیمین رفت پاشدم رفتم حموم موهامو خشک کردم لباسامو پوشیدم(اسلاید بعد)رفتم پایین
=وایسا میسو کجااا
+دارم میرم مدرسهه
=بیا یه چیزی بخور دخترر
+نمیتونم جیمین منتظرههه
=ولی..
+خدافظظظ
=خدافظ دخترم
کفشامو پوشیدم کیفمم ور داشتم رفتم بیرون
÷چقد زود اومدی🙄
+خب..ببخشید
÷سوارشو بریم
نشستیم توی ماشین..توی راه جیمین حرفی زد که خیلی ناراحت شدم
÷داخل مدرسه به کسی نمیگی من برادرتم یا نسبتی بات دارم فهمیدی؟خودت برمیگردی خونه و به پدر میگی من رسوندمت صبا هم که میبرمت مدرسه یه کوچه اون ور تر وایمیسم تو پیاده میشی بقیه راهو خودت میری
+ولی فامیلامون یکیه و همینطور اسم پدرمون
÷اونو فقط مدیر میدونه نه بچها فهمیدی؟
+باشه ولی چرا...
÷چون نمیخوام بقیه بدونن خواهری مث تو دارم
+خیلی خب باشه
بغضمو قورت دادم و رسیدیم دم مدرسه همونجوری که گفت منو کوچه کناری پیاده کرد بقیه راهو خودم رفتم...حواسم اصلا نبود داشتم میرفتم که...
۹.۷k
۱۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.