بلاخره بعد مدت ها اومدم پارت جدید
P4
*رفتی گردنبد ببندیا چقدر طولش میدییییی
+خو من چیکار کنم این مینی بهم زنگ زد(ای دوست فروش......به مینجی میگن مینی)
*شما الان میخواید هم دیگه رو ببینید
×خیلی بیشوری
+ما اینیم دیگه😅
×بزار بیا خونمون یه خنده ای بهت نشون بدم
+حالا کو تا من بیام خونتون تا اون موقع فراموش کردی
×یونااااااا
*یوناااا بیا دیگههههه
+ اومدم دیگههههه
+مینی من برم تا مامانم نیومده منو بکشه😅
×برو
(رفتم پایین و یکم مامانم قر قر کرد و رفتیم شیرینی گرفتیم و رسیدیم خونه ی مینی واقعا فضولیم گل کرده بود که بفهمم چی شده که ما اومدیم خونه ی مینی)
+زنگ درو زدم خاله درو باز کرد(به مامان مینجی میگه خاله به بابای مینجی هم میگه عمو مینجی هم همینطور)
م.م خوش اومدین
+سلام خاله
م.م سلام عزیزم
×سلاااااامممممممم
+سلاااااممممم
م.ی گوشمون و کر کردید مگه همین صب همدیگه رو ندید
+ما مثل دوقلوهای از هم جدا شده ایم
× راست میگه
م.م بیاید داخل دم در زشته
(از زبان مینی)
بعد ازین که با یونا حرف زدم قطع کردم رفتم پایین پیش آجوما با اینکه پولدار بودیم ولی مامانم وس واس داره و فقط آجوما و دخترش لونا تو خونه ی ما کار میکنن البته آجوما از وقتی چشم باز کردم بودش و برام مثل یه خاله و دخترش فقط یه سال ازم بزرگتره برام مثل یه خواهر بزرگتر میمونه
................................
رفتم پیش آجوما ببینم چه غذایی داره درست میکنه واووووووو چه بوی خوبی میاد رفتم از پشت آجوما رو که درحال آشپزی بود رو بغل کردم و بهش گفتم:
×خسته نباشی خاله جونم ....به به چه بوی خوبی میده گشنم شد
آجوما=مرسی دختر گلم......میخوای یواشکی یزره بدم بخوری؟
×آرههههههه....میسییییی تو بهترین خاله ای هستی که تو عمرم دیدم
آجوما=مگه چند تا خاله داری
×دوتا یکیش که آمریکاعه یکیشم که توعی البته تو بیشتر خالمی تا اون
آجوما=خودم میدونستم منظورم یچیز دیگه بود....حالا ولش کن بیا اینو سریع بخور تا مامانت ندیده
×اووومممم....چقدر خوشمزست(عه عه عه منحرف....منظورش غذاعه )
واقعا خوشمزه بود جاجانگمیون و دوکبوکی خاله حرف نداره بقیه ی غذاهاش خوشمزس تا ولی این دوتا یچیز دیگن
رفتم بالا تو اتاقم یه لباس دارک پوشیدم و اومدم پایین (مینی و یونا کلا استایل های دارک و کرانچ میزنن تو کمدشون بجز این مدلی لباس لباس دیگه ای پیدا نمیشه(عکسش رو میزارم))
دیدم که زنگ در زده شدو مامانم درو باز کرد که یهو
از زبان تهیونگ
پاشدم رفتم جیمین رو بیدار کردم و رفتم تا آماده بشم یه لباس لش پوشیدم تا راحت باشم رفتم پایین دیدم جیمینم لباس لش پوشیده خوشم میاد هم نظریم ...نقشه ی راهنما رو برداشیتیم به سمت جنگل راه افتادیم رفتیم و رفتیم که یهو
پایان
نترس تموم نشده ادمین گلتون گفت یه کرم بریزه
که یهو پام به یه تنه ی درخت که قطع شده بود گیر کرد و افتادم(دور از جون پسرم) نقشه از دستم ول شد و چون باد بود باد اون و برد منم حواسم نبود جیمین اومد و کمکم کرد که بلندشم وقتی بلند شدم میخواستیم به راهمون ادامه بدیم دستم و نگاه کردم دیدم نقشه نیس
÷جیمین شی
=بله
÷نقشه دسته توعه؟
=نه برای چی باید دست من باشه؟
÷جیمین نقشه گم شده و ماهم گم شدیم
=چییییییییی.....تهیونگ الان چه غلتی کنیم؟هوا هم داره تاریک میشه
÷نمیدونم جیمین بهتره از جامون تکون نخوریم تا بیشتر گم نشیم شاید یکی که راه رو بلد بود بیاد و به ما کمک کنه
=آیششششششش شیبال(لعنتی،فاک)باش
تا چند ساعت همون جا نشستیم و تحون نخوردیم اخه چه مرضی داشتیم اومدیم جنگل اههههه غذا هم نیاوردیم فقط آب
از دور یه نوری دیدم انگاری که نور اتیشه به جیمین گفتم و راه افتادیم به سمت آتیش که یهو.......
ایندفعه واقعا پایان
*رفتی گردنبد ببندیا چقدر طولش میدییییی
+خو من چیکار کنم این مینی بهم زنگ زد(ای دوست فروش......به مینجی میگن مینی)
*شما الان میخواید هم دیگه رو ببینید
×خیلی بیشوری
+ما اینیم دیگه😅
×بزار بیا خونمون یه خنده ای بهت نشون بدم
+حالا کو تا من بیام خونتون تا اون موقع فراموش کردی
×یونااااااا
*یوناااا بیا دیگههههه
+ اومدم دیگههههه
+مینی من برم تا مامانم نیومده منو بکشه😅
×برو
(رفتم پایین و یکم مامانم قر قر کرد و رفتیم شیرینی گرفتیم و رسیدیم خونه ی مینی واقعا فضولیم گل کرده بود که بفهمم چی شده که ما اومدیم خونه ی مینی)
+زنگ درو زدم خاله درو باز کرد(به مامان مینجی میگه خاله به بابای مینجی هم میگه عمو مینجی هم همینطور)
م.م خوش اومدین
+سلام خاله
م.م سلام عزیزم
×سلاااااامممممممم
+سلاااااممممم
م.ی گوشمون و کر کردید مگه همین صب همدیگه رو ندید
+ما مثل دوقلوهای از هم جدا شده ایم
× راست میگه
م.م بیاید داخل دم در زشته
(از زبان مینی)
بعد ازین که با یونا حرف زدم قطع کردم رفتم پایین پیش آجوما با اینکه پولدار بودیم ولی مامانم وس واس داره و فقط آجوما و دخترش لونا تو خونه ی ما کار میکنن البته آجوما از وقتی چشم باز کردم بودش و برام مثل یه خاله و دخترش فقط یه سال ازم بزرگتره برام مثل یه خواهر بزرگتر میمونه
................................
رفتم پیش آجوما ببینم چه غذایی داره درست میکنه واووووووو چه بوی خوبی میاد رفتم از پشت آجوما رو که درحال آشپزی بود رو بغل کردم و بهش گفتم:
×خسته نباشی خاله جونم ....به به چه بوی خوبی میده گشنم شد
آجوما=مرسی دختر گلم......میخوای یواشکی یزره بدم بخوری؟
×آرههههههه....میسییییی تو بهترین خاله ای هستی که تو عمرم دیدم
آجوما=مگه چند تا خاله داری
×دوتا یکیش که آمریکاعه یکیشم که توعی البته تو بیشتر خالمی تا اون
آجوما=خودم میدونستم منظورم یچیز دیگه بود....حالا ولش کن بیا اینو سریع بخور تا مامانت ندیده
×اووومممم....چقدر خوشمزست(عه عه عه منحرف....منظورش غذاعه )
واقعا خوشمزه بود جاجانگمیون و دوکبوکی خاله حرف نداره بقیه ی غذاهاش خوشمزس تا ولی این دوتا یچیز دیگن
رفتم بالا تو اتاقم یه لباس دارک پوشیدم و اومدم پایین (مینی و یونا کلا استایل های دارک و کرانچ میزنن تو کمدشون بجز این مدلی لباس لباس دیگه ای پیدا نمیشه(عکسش رو میزارم))
دیدم که زنگ در زده شدو مامانم درو باز کرد که یهو
از زبان تهیونگ
پاشدم رفتم جیمین رو بیدار کردم و رفتم تا آماده بشم یه لباس لش پوشیدم تا راحت باشم رفتم پایین دیدم جیمینم لباس لش پوشیده خوشم میاد هم نظریم ...نقشه ی راهنما رو برداشیتیم به سمت جنگل راه افتادیم رفتیم و رفتیم که یهو
پایان
نترس تموم نشده ادمین گلتون گفت یه کرم بریزه
که یهو پام به یه تنه ی درخت که قطع شده بود گیر کرد و افتادم(دور از جون پسرم) نقشه از دستم ول شد و چون باد بود باد اون و برد منم حواسم نبود جیمین اومد و کمکم کرد که بلندشم وقتی بلند شدم میخواستیم به راهمون ادامه بدیم دستم و نگاه کردم دیدم نقشه نیس
÷جیمین شی
=بله
÷نقشه دسته توعه؟
=نه برای چی باید دست من باشه؟
÷جیمین نقشه گم شده و ماهم گم شدیم
=چییییییییی.....تهیونگ الان چه غلتی کنیم؟هوا هم داره تاریک میشه
÷نمیدونم جیمین بهتره از جامون تکون نخوریم تا بیشتر گم نشیم شاید یکی که راه رو بلد بود بیاد و به ما کمک کنه
=آیششششششش شیبال(لعنتی،فاک)باش
تا چند ساعت همون جا نشستیم و تحون نخوردیم اخه چه مرضی داشتیم اومدیم جنگل اههههه غذا هم نیاوردیم فقط آب
از دور یه نوری دیدم انگاری که نور اتیشه به جیمین گفتم و راه افتادیم به سمت آتیش که یهو.......
ایندفعه واقعا پایان
۴.۴k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.