p⁵
p⁵
When you were an employee
داشتم موهامو درست میکردم که یهو یه دستمال روی دهنم قرار گرفت خواستم خودمو ازاد کنم
ولی بعد چند مین بیهوش شدم
از اون موقع نفهیمدم چه اتفاقی افتاد.
(چند ساعت قبل ویو یونگی)
یونگی: هرجور شده باید پارک ا.ت رو پیدا کنید
سویونگ:ولی جناب مگه اون همش دردسر درست نمیکرد
(سویونگ بادیگارد یونگی بود)
یونگی:درست میکرد ولیی کارشوخوبانجام میدتد از وقتی اون رفته نمیبینی وضع شرکت به چه اوضاعی افتاده؟
سویونگ:خبیکیدیگه روبیارید
یونگی:کلی ادم اپرد هیچ کدوم به پای پارک ا.ت نمیرسید
سویونگ: باشه ریسس هرطور شده پیداش میکنیم
(پایان فلش بک)
(ویو ا.ت)
چشام بسته بودیچیزی خیلی سفت به یه جا چسبیده بودم اروم اروم چشامو باز کردم دیدم به یه صندلی بسته شدموتو یه اتاق کوچیک خالی بودم
ترسیده بودم سعی داشتم خودمو باز کنم که فرار کنم
که یع نفر وارد اتاق شد
دیدم اونرییسه
یونگی:خانم پارک بیدار شدن چه عجب
ا.ت:چرا من اینجامممم
یونگی:اروم باش
ا.ت: چجوری اروم باشمم؟چون منو دزدیدی
یونگی:چون دلیلی داشته دزدیدمت
ا.ت:نکنه عاشقمی؟
یونگی:فیلم ترکیش نکن نه اینطور نیست
ا.ت: خب چرا منو دزدیدی؟
یونگی: میشه برگردی شرکت؟
ا.ت: چرا؟
یونگی:از وقتی که رفتی وضع شرکت به هم ریخته باید برگردی لطفا
ا.ت: چرا همه کارا باید سر من باشه؟
هعی ازم کار میکشی میگی اتاقتو تمیز کنم میگی قهوه بیارم من که کارگرت کهنیسم من کارمندم کارمند
یونگی: بهت سخت نمیگیرم
ا.ت:نمیخوام برگردمممم
یونگی:بهت ۳۰۰ میلون ون میدم
ا.ت:من با پول خر نمیشم وقتی قرارع خودم اذیت بشم واسه چی بیام؟حالا منو ازاد کن میخوام برم
یونگی:ا.ت لطفا
ا.ت:نه
یونگی:لطفااا بخدااا وضع شرکت بدههه
ا.ت:میگمنههههههه
یونگی:.. باشه:)
یونگی اومد پشتم و دستم وپامو باز کرد حس بدی داشتم که داد زدم
تو فکر بودم که چیکار کنم
(ادامه دارد)
When you were an employee
داشتم موهامو درست میکردم که یهو یه دستمال روی دهنم قرار گرفت خواستم خودمو ازاد کنم
ولی بعد چند مین بیهوش شدم
از اون موقع نفهیمدم چه اتفاقی افتاد.
(چند ساعت قبل ویو یونگی)
یونگی: هرجور شده باید پارک ا.ت رو پیدا کنید
سویونگ:ولی جناب مگه اون همش دردسر درست نمیکرد
(سویونگ بادیگارد یونگی بود)
یونگی:درست میکرد ولیی کارشوخوبانجام میدتد از وقتی اون رفته نمیبینی وضع شرکت به چه اوضاعی افتاده؟
سویونگ:خبیکیدیگه روبیارید
یونگی:کلی ادم اپرد هیچ کدوم به پای پارک ا.ت نمیرسید
سویونگ: باشه ریسس هرطور شده پیداش میکنیم
(پایان فلش بک)
(ویو ا.ت)
چشام بسته بودیچیزی خیلی سفت به یه جا چسبیده بودم اروم اروم چشامو باز کردم دیدم به یه صندلی بسته شدموتو یه اتاق کوچیک خالی بودم
ترسیده بودم سعی داشتم خودمو باز کنم که فرار کنم
که یع نفر وارد اتاق شد
دیدم اونرییسه
یونگی:خانم پارک بیدار شدن چه عجب
ا.ت:چرا من اینجامممم
یونگی:اروم باش
ا.ت: چجوری اروم باشمم؟چون منو دزدیدی
یونگی:چون دلیلی داشته دزدیدمت
ا.ت:نکنه عاشقمی؟
یونگی:فیلم ترکیش نکن نه اینطور نیست
ا.ت: خب چرا منو دزدیدی؟
یونگی: میشه برگردی شرکت؟
ا.ت: چرا؟
یونگی:از وقتی که رفتی وضع شرکت به هم ریخته باید برگردی لطفا
ا.ت: چرا همه کارا باید سر من باشه؟
هعی ازم کار میکشی میگی اتاقتو تمیز کنم میگی قهوه بیارم من که کارگرت کهنیسم من کارمندم کارمند
یونگی: بهت سخت نمیگیرم
ا.ت:نمیخوام برگردمممم
یونگی:بهت ۳۰۰ میلون ون میدم
ا.ت:من با پول خر نمیشم وقتی قرارع خودم اذیت بشم واسه چی بیام؟حالا منو ازاد کن میخوام برم
یونگی:ا.ت لطفا
ا.ت:نه
یونگی:لطفااا بخدااا وضع شرکت بدههه
ا.ت:میگمنههههههه
یونگی:.. باشه:)
یونگی اومد پشتم و دستم وپامو باز کرد حس بدی داشتم که داد زدم
تو فکر بودم که چیکار کنم
(ادامه دارد)
۱.۷k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.