رمان انسانیت
#انسانیت
#پارت۲۷
زندگی خود را برای یک غریبه تعریف کرد و پشیمان از این گفتن سکوت کرد
اما گفته بود و پشیمانی درد چندین سالهاش را دوا نمیکرد
با شنیدن حرفای دخترک دلش به حال او سوخت،دردناک است؛دلت خوبی بخواهد و بخاطر پول بد شوی!
توقع چنین حرفایی را نداشت،تصور دیگری را از این دختر جالب روبهرویش نداشت
یک لحظه آوای قلبش زمزمه وار گفت:دختر دست نیافتنی!
اما لحظه بعد مغزش فعال شد و با فرزاد با اخم به طرف چپ بدنش یعنی قلبش خیره شد
صبا که دید با اخم به پیرهنش زل زده متعجب گفت:
-چیزی شده؟
سریع سرش را صاف کرد و هول گفت:
-نه نه خوبم!
با این حرف فرزاد صبا پوزخندی زد و پررو لب زد:
-حالِت رو نپرسیدم!فقط خواستم بدونم علاوه بر آدمای اطرافت،با پیرهن خودتم مشکل داری؟!
عصبی از طعنه صبا نیشخندی زد
-نخیر با قلبم مشکل دارم،بعصی وقتا احمق میشه!
همیشه دوست داشت با کسی که برایش اهمیت دارد گفتگو کند و این آدم هم برایش اهمیتی نداشت
-اگه احیانا بازجویی تموم شد بفرمائید پایین،من خوابم میاد!
و بعد به چهره فرزاد خیره شد.
خشم از چشمانش میبارید
باید هم اینطور باشد تا به حال کسی مانند این دختر حقارتش نداده
با لحنی آغشته از حرص و غضب گفت:
-یادته بهت گفتم از آدمای ظالم خوشم نمیاد؟
#پارت۲۷
زندگی خود را برای یک غریبه تعریف کرد و پشیمان از این گفتن سکوت کرد
اما گفته بود و پشیمانی درد چندین سالهاش را دوا نمیکرد
با شنیدن حرفای دخترک دلش به حال او سوخت،دردناک است؛دلت خوبی بخواهد و بخاطر پول بد شوی!
توقع چنین حرفایی را نداشت،تصور دیگری را از این دختر جالب روبهرویش نداشت
یک لحظه آوای قلبش زمزمه وار گفت:دختر دست نیافتنی!
اما لحظه بعد مغزش فعال شد و با فرزاد با اخم به طرف چپ بدنش یعنی قلبش خیره شد
صبا که دید با اخم به پیرهنش زل زده متعجب گفت:
-چیزی شده؟
سریع سرش را صاف کرد و هول گفت:
-نه نه خوبم!
با این حرف فرزاد صبا پوزخندی زد و پررو لب زد:
-حالِت رو نپرسیدم!فقط خواستم بدونم علاوه بر آدمای اطرافت،با پیرهن خودتم مشکل داری؟!
عصبی از طعنه صبا نیشخندی زد
-نخیر با قلبم مشکل دارم،بعصی وقتا احمق میشه!
همیشه دوست داشت با کسی که برایش اهمیت دارد گفتگو کند و این آدم هم برایش اهمیتی نداشت
-اگه احیانا بازجویی تموم شد بفرمائید پایین،من خوابم میاد!
و بعد به چهره فرزاد خیره شد.
خشم از چشمانش میبارید
باید هم اینطور باشد تا به حال کسی مانند این دختر حقارتش نداده
با لحنی آغشته از حرص و غضب گفت:
-یادته بهت گفتم از آدمای ظالم خوشم نمیاد؟
۴.۸k
۱۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.