کطفلدل من ی روزبه دریا زدورفت .پشت پا به رسم دنیا زدورفت
کطفلدل من ی روزبه دریا زدورفت .پشت پا به رسم دنیا زدورفت .پاشنه ی کفش فرارو برکشید .آستین همتو بالازدو رفت .ی دفعه بچه شدو تنگ غروب .سنگ توی شیشه ی فردازدورفت .طفلکی تازگی عاشق شده بود .به سرش هوای هوا زدو رفت .دفترگذشته هاروپاره کرد .نامه ی فرداهاروتازدو رفت .طفلکی تازگی عاشق شده بود .به سرش هوای حوازدورفت .دل من ی روزبه دریازدورفت .زنده ها خیلی براش کهنه بودن .خودشو تو مرده ها جا زده رفت .هوای تازه دلش میخواست ولی .آخرش توی غبارازدورفت .دنبال کلید خوشبختی میگشت .خودشم قفلی تو قفلا زدورفت .ی دفعه بچه شدوتنگ غروب .سنگ توی شیشه فرادزدورفت .طفلکی تازگی عاشق شده بود. توسرش هوای مممممممممم زدورفت .چرارفتی لامصصب .که واسم پی نزارن هوسباز .توبا آدمایی که با توبودن خاطره بازی می کنی .هرکی قضاوت بیجا می کنه به درد ما گرفتارشه .
۴.۴k
۱۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.