وقتی بهت خیانت می کنه پارت 5
هایییییی 👋 من اومدم
______________________________________
...ویو کوک...
صبح از خواب بیدار شدم ....به دیروز فکر کردم خیلی عصبی بودم....حرف ا/ت رو باور کردم چون بهش اعتماد دارم ولی چون از الکس بهم نگفت برای تنبیهش شب پیشش نخوابیدم ....قهومو خوردم لباسمو پوشیدم رفتم پیش ا/ت پشیونیشو بوس کردم و به سمت شرکت رفتم
«شرکت»
وارد شدم میخواستم برم تو اتاقم که چشمم خورد به لیا امروز عجیب شده بود یه کت طوسی پوشیده بود با دامن ..اهمیت ندادم و رفتم تو اتاق
«نیم ساعت بعد»
یه نگاه با ساعت کردم ساعت 8:00 بود حتما ا/ت بیدار شده بود خواستم بهش زنگ بزنم که لیا با یه لیوان قهوه اومد داخل
لیا=کوک...برات قهوه آوردم
کوک=تو ....برای من....چرا اونوقت
لیا=خوب تصمیم گرفتم دیگه دست از دوست داشتنت بردارم(اره جون عمت)
کوک=باشه..بزارش رو میز
لیا قهوه رو گذاشت رو میز و رفت بیرون دوباره خواستم به ا/ت که گوشیش خاموش بود ...دوباره برگشتم سمت برگه های قرار داد نصف لیوان قهوه رو خوردم....چند دقیقه بعد احساس کردم که هوا داره گرم میشه...اول کنکور در آوردم و بعد کراواتمو باز کردم رفتم پنجره رو باز کنم که یکی وارد اتاق شد...لیا با یه لباس باز اومده بود تو
لیا=مثل اینکه د*د*ی کوک نیازم داره
کوک=خفه شو همش تقصیر توعه...من به ا/ت خیانت نمیکنم
لیا=ولی...من گفتم تورو مال خودم میکنم
لیا لباسشو در آورد و سمت کوک رفت کوکم که ت*ح*ر*ی*ک شده بود نمیتونی کاری کنه برای همین همراهیش کرد....
اهم ..اهم...اره دیگه سانسور میشه این قسمت
لیا که داشت نهایت لذت رو میبرد در باز شد و ا/ت وارد شد ...
...ویو ا/ت...
وقتی اون صحنه رو دیدم انگار یه سطل آب روم خالی کردن با گریه از اتاق خارج شدم که کوک داشت میگفت واستا..برات توضیح میدم.....بی اهمیت به حرفاش یه تاکسی گرفتم و به سمت خونه رفتم داشتم با وسایلم میرفتم که کوک اومد خونه چمدونو از دستم گرف..
کوک=تو هیجا نمیری...برات توضیح میدم
ا/ت=چیو...چیو میخوای توضیح بدید دقیقاً...اینکه...اینکه چطور بهم خیانت کردی(با گریه)
کوک=ببین...من بهت خیانت نکردم ...همش...همش تقصیر اون لیا بود
ا/ت=لیا آره....همه چی تقصیر اون لیاست....توهم فرشته ای
بعدش یه تنه به کوک میزنه و میره....کوک که داشت به رفتن تماشا میکرد اسمش و بلند صدا زد
کوک=ا/تتتتتتتت وایسااااااا......
___________________________________
پارت بعدی پارت آخر
لایک و کامنت فراموش نشه
______________________________________
...ویو کوک...
صبح از خواب بیدار شدم ....به دیروز فکر کردم خیلی عصبی بودم....حرف ا/ت رو باور کردم چون بهش اعتماد دارم ولی چون از الکس بهم نگفت برای تنبیهش شب پیشش نخوابیدم ....قهومو خوردم لباسمو پوشیدم رفتم پیش ا/ت پشیونیشو بوس کردم و به سمت شرکت رفتم
«شرکت»
وارد شدم میخواستم برم تو اتاقم که چشمم خورد به لیا امروز عجیب شده بود یه کت طوسی پوشیده بود با دامن ..اهمیت ندادم و رفتم تو اتاق
«نیم ساعت بعد»
یه نگاه با ساعت کردم ساعت 8:00 بود حتما ا/ت بیدار شده بود خواستم بهش زنگ بزنم که لیا با یه لیوان قهوه اومد داخل
لیا=کوک...برات قهوه آوردم
کوک=تو ....برای من....چرا اونوقت
لیا=خوب تصمیم گرفتم دیگه دست از دوست داشتنت بردارم(اره جون عمت)
کوک=باشه..بزارش رو میز
لیا قهوه رو گذاشت رو میز و رفت بیرون دوباره خواستم به ا/ت که گوشیش خاموش بود ...دوباره برگشتم سمت برگه های قرار داد نصف لیوان قهوه رو خوردم....چند دقیقه بعد احساس کردم که هوا داره گرم میشه...اول کنکور در آوردم و بعد کراواتمو باز کردم رفتم پنجره رو باز کنم که یکی وارد اتاق شد...لیا با یه لباس باز اومده بود تو
لیا=مثل اینکه د*د*ی کوک نیازم داره
کوک=خفه شو همش تقصیر توعه...من به ا/ت خیانت نمیکنم
لیا=ولی...من گفتم تورو مال خودم میکنم
لیا لباسشو در آورد و سمت کوک رفت کوکم که ت*ح*ر*ی*ک شده بود نمیتونی کاری کنه برای همین همراهیش کرد....
اهم ..اهم...اره دیگه سانسور میشه این قسمت
لیا که داشت نهایت لذت رو میبرد در باز شد و ا/ت وارد شد ...
...ویو ا/ت...
وقتی اون صحنه رو دیدم انگار یه سطل آب روم خالی کردن با گریه از اتاق خارج شدم که کوک داشت میگفت واستا..برات توضیح میدم.....بی اهمیت به حرفاش یه تاکسی گرفتم و به سمت خونه رفتم داشتم با وسایلم میرفتم که کوک اومد خونه چمدونو از دستم گرف..
کوک=تو هیجا نمیری...برات توضیح میدم
ا/ت=چیو...چیو میخوای توضیح بدید دقیقاً...اینکه...اینکه چطور بهم خیانت کردی(با گریه)
کوک=ببین...من بهت خیانت نکردم ...همش...همش تقصیر اون لیا بود
ا/ت=لیا آره....همه چی تقصیر اون لیاست....توهم فرشته ای
بعدش یه تنه به کوک میزنه و میره....کوک که داشت به رفتن تماشا میکرد اسمش و بلند صدا زد
کوک=ا/تتتتتتتت وایسااااااا......
___________________________________
پارت بعدی پارت آخر
لایک و کامنت فراموش نشه
۱۳.۸k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.