فیک «مافیای پنهان» part 22

چسبوندم به دیوار شروع کرد به خوردن لبام منم همراهیش کردم بعد چند ثانیه از هم جدا شدیم
ته : متوجه ای که تاحالا حموم دو نفره نرفتیم ؟
ات :اوهوم
ته: دوست داری باهم حموم کنیم ؟
ات : ار…….ارههههه
ات ویو
وقتی گفتم اره تهیونگ دوباره شروع کرد منو بوسیدن من و لباسامو اروم در اورد بعدش براید استایل بغلم کرد و بردم زیر دوش
ات : تهیونگ چیکار میکنی مگه من دختر بچه ام ؟
ته: اره دیگه تو دختر بچه ی منی پرنسسم
ات : قانع شدم
ته : ددی ؟
ات : یس ددی ( با صدای بچگونه )
ته : حالا درست شد
ات ویو
بعد چند ثانیه نشست زیر دوش منم تو بغلش بودم یهو چشمم به دی*کش خورد تو ذهنم گفتم خدای من چقدر بزرگه من چجوری اینو تحمل کردم هرکی جای من بود الان با ویلچر بود
ته : پرنسسم به کجا نگاه میکنی؟
ات : جایی رو نگاه نمیکنم
ته : چرا چند دقیقه ست زل زدی به یه جایی
ات : نه فقط داشتم میگفتم چقدر بزر…عام
ته : پس این بیبی گرل نیاز به یچیزی داره
ات: نههههه
ته: اره من که میدونم
ات: باشه اصن قبوله ولی برام خوراکی میگیریااا
ته: قبوله
ته : شروع کنیم؟
ات : یس ددی ( با صدا بچگونه )

پارت قبل هنوز شرطش کامل نشده ولی چون من ادم دل پاکیم براتون گذاشتم دوسم داشته باشید😔😂