پارت ۲۵ دیدار ناگهانی
دیدار ناگهانی
پارت:۲۵
(۴ ماه بعد)
ته ویو: همینطور که داشتم دنبال ا.ت میگشتم گرسنم بود پس رفتم و نودل خریدم تو بیرون یه جا نشسته بودم و داشتم نودلمو میخوردم که دیدم یه دختر از جلوم رد شد با خودم گفتم ع این دختره چقدر شبیه ا.ته یکم دقت کردم دیدم ا.ته آروم آروم دنبالش رفتم و فهمیدم داره میره خونه زنگ خونشونو زد و وارد خونه شد چند دقیقه ای بود که از رفتنش به خونشون میگذشت پس رفتم و در خونشون رو زدم
ا.ت ویو:بلاخره تونستم برا خودم کار تو بوسان پیدا کنم راستش از وقتی که رفته بودم سئول مدیرم یه نفر دیگه رو جام استخدام کرده بود خلاصه که از کار برگشته بودم و خیلی خسته بودم رو مبل دراز کشیده بودم که یهو یکی در رو زد و مامانم گفت (علامت مامان ا.ت×)
×دخترم درو زدن پاشو برو ببین کیه
+مامان توروخدا ولم کن خیلی خستم
×اوف باشه پس من میرم باز کنم
و مامان ا.ت رفتو و درو باز کرد و بله کسی که پشت در بود کسی نبود جز آقای کیم تهیونگ
_سلام خاله
×سلام پسرم کاری داشتی
_راستش بله با ا.ت کار داشتم
×اها بله یه لحظه وایسین ا.ت دخترم بیا اینجا یکی کارت داره
+مامان محظ رضای خدا بذار یه لحظه راحت باشم کیه (که یهو تهیونگو دید)ت.تو تو اینجا چیکار میکنی چطور اومدی اینجا
×میشناسیش؟
+چطور نشناسمش همین این...که مامانش نذاشت حرفشو بزنه
×اووو پس داماد آیندم ایشونه
_به امید اون روز بله(با لبخند)
+هی معلومه چی داری میگی
_ا.ت میتونم همه چیو بهت توضیح بدم
+چطور ها بگو ببینم
_بیا بریم بیرون تا بهت بگم
+باشه ولی نباید دلیل چرت و پرتی داشته باشیا از الان گفته باشم
_باشه تو بیا
+اومدم
(بیرون)
_ببین ا.ت(قضیه رو بهش تعریف کرد)
+اگه برات مهم بودم زودتر جلومو میگرفتی تا از سئول نرم
_اگه برام مهم نبودی ۴ ماه در به در دنبالت نبودم
+واقعاً ۴ ماه دنبالم بودی؟
_معلومه که آره پدرم دراومد از بس پول اجاره خونه دادم(الهی ادمین دورت بگرده😔😂)
+اگه راس میگی خونتو نشون بده اون وقت حرفتو باور میکنم و برمیگردم پیشت
_باشه
(وقتی رسیدن خونه تهیونگ)
_خب الان باور میکنی حرفامو؟
+ت..تهیونگااا(پرید بغلش)
_(محکم بغلش کرد)
و بعدش
_ا.ت
+بله
_یه سوال
+بپرس
_از فامیلی من ینی از فامیلی به اسم کیم خوشت میاد؟
+اره چطور
_حاضری تا فامیلیت به این اسم تغییر کنه؟(منظورش اینه که ا.ت باهاش ازدواج کنه آخه تو خارجه اگه ازدواج کنی فامیل دختره میشه فامیل پسره)
+ینی منظورت...؟
_اره منظورم همونه
+بلهههه (و محکم بغلش کرد)
_پس امشب میام خواستگاری
+باشه
شرطا همون هشت لایک
پارت:۲۵
(۴ ماه بعد)
ته ویو: همینطور که داشتم دنبال ا.ت میگشتم گرسنم بود پس رفتم و نودل خریدم تو بیرون یه جا نشسته بودم و داشتم نودلمو میخوردم که دیدم یه دختر از جلوم رد شد با خودم گفتم ع این دختره چقدر شبیه ا.ته یکم دقت کردم دیدم ا.ته آروم آروم دنبالش رفتم و فهمیدم داره میره خونه زنگ خونشونو زد و وارد خونه شد چند دقیقه ای بود که از رفتنش به خونشون میگذشت پس رفتم و در خونشون رو زدم
ا.ت ویو:بلاخره تونستم برا خودم کار تو بوسان پیدا کنم راستش از وقتی که رفته بودم سئول مدیرم یه نفر دیگه رو جام استخدام کرده بود خلاصه که از کار برگشته بودم و خیلی خسته بودم رو مبل دراز کشیده بودم که یهو یکی در رو زد و مامانم گفت (علامت مامان ا.ت×)
×دخترم درو زدن پاشو برو ببین کیه
+مامان توروخدا ولم کن خیلی خستم
×اوف باشه پس من میرم باز کنم
و مامان ا.ت رفتو و درو باز کرد و بله کسی که پشت در بود کسی نبود جز آقای کیم تهیونگ
_سلام خاله
×سلام پسرم کاری داشتی
_راستش بله با ا.ت کار داشتم
×اها بله یه لحظه وایسین ا.ت دخترم بیا اینجا یکی کارت داره
+مامان محظ رضای خدا بذار یه لحظه راحت باشم کیه (که یهو تهیونگو دید)ت.تو تو اینجا چیکار میکنی چطور اومدی اینجا
×میشناسیش؟
+چطور نشناسمش همین این...که مامانش نذاشت حرفشو بزنه
×اووو پس داماد آیندم ایشونه
_به امید اون روز بله(با لبخند)
+هی معلومه چی داری میگی
_ا.ت میتونم همه چیو بهت توضیح بدم
+چطور ها بگو ببینم
_بیا بریم بیرون تا بهت بگم
+باشه ولی نباید دلیل چرت و پرتی داشته باشیا از الان گفته باشم
_باشه تو بیا
+اومدم
(بیرون)
_ببین ا.ت(قضیه رو بهش تعریف کرد)
+اگه برات مهم بودم زودتر جلومو میگرفتی تا از سئول نرم
_اگه برام مهم نبودی ۴ ماه در به در دنبالت نبودم
+واقعاً ۴ ماه دنبالم بودی؟
_معلومه که آره پدرم دراومد از بس پول اجاره خونه دادم(الهی ادمین دورت بگرده😔😂)
+اگه راس میگی خونتو نشون بده اون وقت حرفتو باور میکنم و برمیگردم پیشت
_باشه
(وقتی رسیدن خونه تهیونگ)
_خب الان باور میکنی حرفامو؟
+ت..تهیونگااا(پرید بغلش)
_(محکم بغلش کرد)
و بعدش
_ا.ت
+بله
_یه سوال
+بپرس
_از فامیلی من ینی از فامیلی به اسم کیم خوشت میاد؟
+اره چطور
_حاضری تا فامیلیت به این اسم تغییر کنه؟(منظورش اینه که ا.ت باهاش ازدواج کنه آخه تو خارجه اگه ازدواج کنی فامیل دختره میشه فامیل پسره)
+ینی منظورت...؟
_اره منظورم همونه
+بلهههه (و محکم بغلش کرد)
_پس امشب میام خواستگاری
+باشه
شرطا همون هشت لایک
۴.۷k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.