محافظ سلطنتی پارت۶
گتو،کیراسا و گوجو از پله ها بالا رفتن*
دلال:به به!بانو کیراسا!خیلی وقت سری به این حقیر نمیزنید،بفرمائید بشینید،چی میخورید؟
کیراسا:گتو سان پیشنهاد میکنم اینجا هیچی نخور.
دلال قهقههای زد:چرا؟بزار بخوره.
گتو:نه،کلا اهلش نیستم.
کیراسا:منم نمیخورم.
دلال:چه مشکلی پیش اومده که اومدین اینجا؟
گتو:راجب قیمت بازار میدونی دیگه؟
دلال:بله.
گتو:میدونی کار کیه؟
دلال:کار سوکونائه،اره؟
کیراسا:میدونی از کجا میتونیم سوکونا رو یا حداقل رابطی با سوکونا رو پیدا کنیم؟
دلال:نه.
گوجو دیگه صبرش تموم شده بود،تفنگشو در آورد و سمت دلال گرفت:اگه نگی یه تیر حرومت میکنم.
کیراسا:زودباش حرف بزن.
دلال:اروم باش،میگم،دقیق نمیدونم کیه ولی چند نفر هستن که مشکوک هستن که با سوکونا ارتباط دارن.
کیراسا:لیستشونو برام بنویس.
دلال لیست افراد مرتبط با سوکونا رو نوشت و به کیراسا داد.
کیراسا،گتو و گوجو سوار کالسکه شدن و به سمت قلعهی کیراسا حرکت کردن.
گتو:حالا میخوای چیکار کنی؟
کیراسا:با تک تک این افراد صحبت میکنم و راجبشون هم تحقیق میکنم.
گتو:اینا خیلی زیادن.
کیراسا:مشکلی نیست.
کیراسا لیست رو به گوجو داد.
گوجو:بله بانو.
گوجو از کالسکه پیاده شد.
گتو از پنجره بیرونو نگاه کرد که ببینه گوجو کجا رفت ولی گوجو رو ندید:کجا رفت؟
قلعه*
گتو و کیراسا وارد قلعه شدن*
گتو:چی؟چطوری اینجایی؟
دلال:به به!بانو کیراسا!خیلی وقت سری به این حقیر نمیزنید،بفرمائید بشینید،چی میخورید؟
کیراسا:گتو سان پیشنهاد میکنم اینجا هیچی نخور.
دلال قهقههای زد:چرا؟بزار بخوره.
گتو:نه،کلا اهلش نیستم.
کیراسا:منم نمیخورم.
دلال:چه مشکلی پیش اومده که اومدین اینجا؟
گتو:راجب قیمت بازار میدونی دیگه؟
دلال:بله.
گتو:میدونی کار کیه؟
دلال:کار سوکونائه،اره؟
کیراسا:میدونی از کجا میتونیم سوکونا رو یا حداقل رابطی با سوکونا رو پیدا کنیم؟
دلال:نه.
گوجو دیگه صبرش تموم شده بود،تفنگشو در آورد و سمت دلال گرفت:اگه نگی یه تیر حرومت میکنم.
کیراسا:زودباش حرف بزن.
دلال:اروم باش،میگم،دقیق نمیدونم کیه ولی چند نفر هستن که مشکوک هستن که با سوکونا ارتباط دارن.
کیراسا:لیستشونو برام بنویس.
دلال لیست افراد مرتبط با سوکونا رو نوشت و به کیراسا داد.
کیراسا،گتو و گوجو سوار کالسکه شدن و به سمت قلعهی کیراسا حرکت کردن.
گتو:حالا میخوای چیکار کنی؟
کیراسا:با تک تک این افراد صحبت میکنم و راجبشون هم تحقیق میکنم.
گتو:اینا خیلی زیادن.
کیراسا:مشکلی نیست.
کیراسا لیست رو به گوجو داد.
گوجو:بله بانو.
گوجو از کالسکه پیاده شد.
گتو از پنجره بیرونو نگاه کرد که ببینه گوجو کجا رفت ولی گوجو رو ندید:کجا رفت؟
قلعه*
گتو و کیراسا وارد قلعه شدن*
گتو:چی؟چطوری اینجایی؟
۳.۷k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.