زندگی مخفی پارت سی نه
#زندگی_مخفی
پارت ۳۹
جیمین:رزی رزی
صدای جیمین از تو اتاقش میاد
من رفتم ببینم چی میگه
جیمین:جونگ کوک
کوک:چی شده حالت خوبه چرا گریه میکنی
جیمین:جونگ کوک
من.....من راجب خودم هیچی نمیدونم
منم یه حسی نسبت به یونگی دارم
ولی ولی
اینجا اهیون برام چه معنی داره
من هیچی نمیفهممم
و دوباره زد زیر گریه
جیمین:من بعد از یه سال برگشتم و انگار که اصلا خودمو نمیشناسم
کوک: منم یه همچین حسی دارم
جیمین:چی تو ؟؟
عاشق کی شدی ؟؟
تهیونگ؟؟
کوک:چی تو از کجا میدونی
یعنی اینقدر ضایع رفتار کردم
جیمین خنده ای کرد و ادامه داد:آره خیلی ضایع اینطور که منو اهیون و یونگی همه میدونستیم حتی رزی هم فهمید
کوک:ای واییییییییی
جیمین خنده ای با صدای بلند کرد و اشکاشو پاک کرد
کوک:پاشو بریم بیرون باید با یونگی حرف بزنی
جیمین: مطمئنی؟؟
کوک:اگه به من اعتماد داری آره برو
منم برم تو اتاق تا روی آهنگ جدیدم کار کنم
جیمین:هه داری آهنگ مینویسی هروقت تموم شد برای منم بخون من رفتم
منم رفتم تو اتاق تهیونگ روی زمین افتاده بود
کوک:ته ته ته یونگ
چِت شده ؟؟
دستم رو زیر سرش و زانوهاش گذاشتم و بلندش کردم و از اتاق رفتم بیرون
با صدای بلند شروع کردم کمک خواستن:بچه ها
تهیونگ تو اتاق بی هوش شده بود
یونگی مثل برق زده ها از اتاقش اومد بیرون
یونگی:ببرش پایین با ماشین من بریم
جیمین:منم میام
سریع از پله ها رفتیم پایین و تهیونگ رو گذاشتم عقب و خودمم کنارش نشستم
جیمین صندلی شاگرد نشست و یونگی روی صندلی راننده و شروع به حرکت کردیم
کوک:چرا اینطوری شده
قلبش مشکل داره ؟
یونگی :نه نداره اون بخاطر سرشه
جیمین:چی سرش
یونگی:اون روز که گروه بلک پینک حمله کرده بودن نامجون صندلی رو به سمت تهیونگ پرت کرد و به سر ته خورد
این بخاطر همونه
کوک:این یعنی همش تقصیر منه
جیمین:نه کوک اینطور نیست
کوک:چرا اگه تو رو زود تر فراری داده بودم و خودم تو اون خرابشده میموندم بلایی سر تهیونگ هیونگ نمیومد
یونگی:رسیدیم
........۱ ساعت بعد...........
۱۰:۰۰
جین:جونگ کوک آروم باش اون حالش خوب میشه
کوک:همش تقصیر منه
منو ببخشید
واقعا متاسفم
و باز زد زیر گریه
نشستم کنارش و سرشو گذاشت روی سینم و گریه میکرد
کوک:جیمین ببخشید
دستمو تو موهاش کشیدم
جیمین:کوکی تقصیر تو نیست ناراحت نباش
جیسو:بچه ها یونگی کجاست
جین:با یونا رفتن آب بگیرن
جونگ کوک توی بغلم کم کم داشت خوابش میبرد
با دستم موهاشو نوازش کردم
پنج دقیقه بعد خوابید
.......۱۰:۳۰........
پارت ۳۹
جیمین:رزی رزی
صدای جیمین از تو اتاقش میاد
من رفتم ببینم چی میگه
جیمین:جونگ کوک
کوک:چی شده حالت خوبه چرا گریه میکنی
جیمین:جونگ کوک
من.....من راجب خودم هیچی نمیدونم
منم یه حسی نسبت به یونگی دارم
ولی ولی
اینجا اهیون برام چه معنی داره
من هیچی نمیفهممم
و دوباره زد زیر گریه
جیمین:من بعد از یه سال برگشتم و انگار که اصلا خودمو نمیشناسم
کوک: منم یه همچین حسی دارم
جیمین:چی تو ؟؟
عاشق کی شدی ؟؟
تهیونگ؟؟
کوک:چی تو از کجا میدونی
یعنی اینقدر ضایع رفتار کردم
جیمین خنده ای کرد و ادامه داد:آره خیلی ضایع اینطور که منو اهیون و یونگی همه میدونستیم حتی رزی هم فهمید
کوک:ای واییییییییی
جیمین خنده ای با صدای بلند کرد و اشکاشو پاک کرد
کوک:پاشو بریم بیرون باید با یونگی حرف بزنی
جیمین: مطمئنی؟؟
کوک:اگه به من اعتماد داری آره برو
منم برم تو اتاق تا روی آهنگ جدیدم کار کنم
جیمین:هه داری آهنگ مینویسی هروقت تموم شد برای منم بخون من رفتم
منم رفتم تو اتاق تهیونگ روی زمین افتاده بود
کوک:ته ته ته یونگ
چِت شده ؟؟
دستم رو زیر سرش و زانوهاش گذاشتم و بلندش کردم و از اتاق رفتم بیرون
با صدای بلند شروع کردم کمک خواستن:بچه ها
تهیونگ تو اتاق بی هوش شده بود
یونگی مثل برق زده ها از اتاقش اومد بیرون
یونگی:ببرش پایین با ماشین من بریم
جیمین:منم میام
سریع از پله ها رفتیم پایین و تهیونگ رو گذاشتم عقب و خودمم کنارش نشستم
جیمین صندلی شاگرد نشست و یونگی روی صندلی راننده و شروع به حرکت کردیم
کوک:چرا اینطوری شده
قلبش مشکل داره ؟
یونگی :نه نداره اون بخاطر سرشه
جیمین:چی سرش
یونگی:اون روز که گروه بلک پینک حمله کرده بودن نامجون صندلی رو به سمت تهیونگ پرت کرد و به سر ته خورد
این بخاطر همونه
کوک:این یعنی همش تقصیر منه
جیمین:نه کوک اینطور نیست
کوک:چرا اگه تو رو زود تر فراری داده بودم و خودم تو اون خرابشده میموندم بلایی سر تهیونگ هیونگ نمیومد
یونگی:رسیدیم
........۱ ساعت بعد...........
۱۰:۰۰
جین:جونگ کوک آروم باش اون حالش خوب میشه
کوک:همش تقصیر منه
منو ببخشید
واقعا متاسفم
و باز زد زیر گریه
نشستم کنارش و سرشو گذاشت روی سینم و گریه میکرد
کوک:جیمین ببخشید
دستمو تو موهاش کشیدم
جیمین:کوکی تقصیر تو نیست ناراحت نباش
جیسو:بچه ها یونگی کجاست
جین:با یونا رفتن آب بگیرن
جونگ کوک توی بغلم کم کم داشت خوابش میبرد
با دستم موهاشو نوازش کردم
پنج دقیقه بعد خوابید
.......۱۰:۳۰........
۴.۰k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.