۲۰
ات چشماشو بست و وارد اتاق شد ، وقتی چشماشو باز کرد جیهو رو صندلی پشت میز چوبی خاک گرفته ای نشسته بود و روبه پنجره مقابل در و داشت سیگار میکشید ، همونطور که به بیرون زل زده بود بدون نگاه کردن و توجهی ات و مخاطب قرار داد
جیهو: بشین
ات فهمیددمنظورش تک صندلی رو به روی میز خاک گرفته بود ، ات با ارامش نشست و بعد از چند مین جیهو برگشت به طرف ات و تو چشمای ات زل زد و زیر لب زمزمه ای کرد که به گوش ات نرسید : چقد اون شبیه مادرشه ...
صدای جیهو بلند تر شد :
جیهو: خب ات ... قرار نیست چیزای زیادی بشنوی ، فقط من برات میتونم کارایی که اینجا انجام باید بدی و طبقه بندی کنم و بهت بگم
- خب ؟
صدای سرد و لرزنده ات به گوش جیهو رسید
جیهو : خب .. داستان اینه که تو از الان خدمتکار خصوصی اقای جئونی! به مراتب دست راستش میشی ، میدونم اینجا موندن و با کسایی که نمیشناسی زندگی چند ساله سخته ولی خب میدونی ... تو انتخاب شدی ! ینی نه فقط تو ... ولش کن .
لیستی بهت میدم که کارای مربوطت و از همین الان شروع میکنه ! جولی دست کمکت هست !
- میشه یه چیزی بپرسم .؟
انگار ات تعادل حرف زدن خودشو پیدا کرده بود ..
جیهو: حتما !
- من چرا باید کار کنم ؟ چرا انتخاب شدم ؟ اون آقای جئون سرد خشن وحشی کیه اصن ؟
چرا همه ازش میترسن ؟
جیهو: اینکه باید کار کنی یه دستوره ! جواب بقیه سوالاتم کم کم پیدا میکنی !
فقط ات . یک چیزو تا اخر عمرت فراموش نکن ! به آقای جئون بیشتر از هرکس باید احترام بزاری ! فهمیدی ؟
- برای کسی احترام قائل نمیشم وقتی داره همچین بلاهایی سرم مياره
جیهو: میتونی اگه بلاهای بیشتری میخوای سرت بیاد به حرف اخرم گوش نکنی !
جیهو نیشخندی زد و یه قورت از قهوه داخل ماگشو خورد
- بهش فکر میکنم ...
جیهو: ساعت ۱۲ شب جناب جئون دعوتت کرده به اتاقش ، میری ، جولی حاضرت میکنه !
ات سری تکون داد ، به خودش گفته بود باید با این شرایط کنار بیام !
جیهو: بشین
ات فهمیددمنظورش تک صندلی رو به روی میز خاک گرفته بود ، ات با ارامش نشست و بعد از چند مین جیهو برگشت به طرف ات و تو چشمای ات زل زد و زیر لب زمزمه ای کرد که به گوش ات نرسید : چقد اون شبیه مادرشه ...
صدای جیهو بلند تر شد :
جیهو: خب ات ... قرار نیست چیزای زیادی بشنوی ، فقط من برات میتونم کارایی که اینجا انجام باید بدی و طبقه بندی کنم و بهت بگم
- خب ؟
صدای سرد و لرزنده ات به گوش جیهو رسید
جیهو : خب .. داستان اینه که تو از الان خدمتکار خصوصی اقای جئونی! به مراتب دست راستش میشی ، میدونم اینجا موندن و با کسایی که نمیشناسی زندگی چند ساله سخته ولی خب میدونی ... تو انتخاب شدی ! ینی نه فقط تو ... ولش کن .
لیستی بهت میدم که کارای مربوطت و از همین الان شروع میکنه ! جولی دست کمکت هست !
- میشه یه چیزی بپرسم .؟
انگار ات تعادل حرف زدن خودشو پیدا کرده بود ..
جیهو: حتما !
- من چرا باید کار کنم ؟ چرا انتخاب شدم ؟ اون آقای جئون سرد خشن وحشی کیه اصن ؟
چرا همه ازش میترسن ؟
جیهو: اینکه باید کار کنی یه دستوره ! جواب بقیه سوالاتم کم کم پیدا میکنی !
فقط ات . یک چیزو تا اخر عمرت فراموش نکن ! به آقای جئون بیشتر از هرکس باید احترام بزاری ! فهمیدی ؟
- برای کسی احترام قائل نمیشم وقتی داره همچین بلاهایی سرم مياره
جیهو: میتونی اگه بلاهای بیشتری میخوای سرت بیاد به حرف اخرم گوش نکنی !
جیهو نیشخندی زد و یه قورت از قهوه داخل ماگشو خورد
- بهش فکر میکنم ...
جیهو: ساعت ۱۲ شب جناب جئون دعوتت کرده به اتاقش ، میری ، جولی حاضرت میکنه !
ات سری تکون داد ، به خودش گفته بود باید با این شرایط کنار بیام !
۹.۹k
۰۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.