💜! حس بنفش !💜 پارت 3
💜!#حس_بنفش#!💜
پارت 3
______
نیکا:با موتور خودمو رسوندم پارک لاله
ماشینش جلوی یه بستنی فروشی پارک بود دم بستنی فروشی بود
ترمز زدم
هعی خوشگله
متین:اومدی
نیکا:نع هنو خونم
متین:چرا فک میکنی برام بامزه ای و دلبر؟
نیکا:من هیچوق همچی فکری نمکنم داوش
متین:همین الانشم اضافی هسی
فق برا کار میخامت همین
نیکا:منم تورو فق بخاطر اون پولای تو جیبت میخام
توهم قبول کن بم احتیاج دری
متین:ارع درم ولی بخای جن*دع بازی دراری اخرجی
نیکا:چرا حرف مفت میزنی
متین:سوار شو
نیکا:هوففف
________
تو راه که بودیم این موزیک پِلی شد:
🎶بِیبی مثل فصلا بودی🎶
🎶یه روز بد یه روز خوبی🎶
🎶یه دیوونه ی مودی🎶
🎶نه دیح نمیتونی🎶
🎶بِیبی منو فراموش کن...🎶
این اهنگ چقد به سیس متین میخورد
هعی پسر اهریمنی ام بهش میاد!
متین:تو فکر چی هسی
نیکا:ت فکر کارم اینکه کارم چیه؟!
متین:#فضولی نکن هنوز برا دونستنش زوده خانوم کوچولو
نیکا:اسمت چیه؟
متین:متین امینی 25 سالمه
تا میتونی بهم فکر کن☺️
نیکا:بشین باو
متین:تو چی هسی؟
نیکا:نیکا فلاحی 20 سالمه همین(:
متین:تموم شد
نیکا:ارع خب
متین:خیلی تاثیر گذار بود بچه!
نیکا:با بی محلی به قطره بارون رو شیشه زل زدم
یه جوری زل زده بودم انگاری میخاستم برم خواستگاریش(منظورش قطره ی ابه😐👍)
متین:چق تو بچه ای
نیکا:دهنتو ببند
متین:شوخی نی
نیکا:راهتو برو
متین:ت به من دستور نمیدی!
نیکا:ولی مس اینکه درم میدم
متین:نمیدی!(دستور منظورشه داوشیاااا نه اون مُقدسُ🙂)
نیکا:بش
متین:خیلی زبون درازی فک نکن با اینکارت دلبری
نیکا:هعی
چرا فک میکنی م مس اون جیندع های دورتم(مجبور شدم چون ممکن بود فیل بشییم😐🙂👍)
متین:قراره یکی از اونا بشی
نیکا:ینی چی
متین:مفهمی بعدا
____40min_______
نیکا:وارد خونه شدیم
خونه نبود کِ قصر بود
یهو یه پسر خوشتیپ(چشاتو بکش اونور داش نیکا🙂)
تند تند اومد پایین از پِله ها با یه ذوقی رفت تو آشپزخونه
متین:ای ارسلان پدرسوخته (فک کنم ادامه رو گرفتین نح؟؟🙂🙂🙂پس فهمیدین تو آشپزخونه کی حضور داره؟🙂)
نیکا:اسمش ارسلانه
متین:ارع ولی واس توی جوجه ارسلان اقاااس
نیکا:داداشته؟
متین:پسرعمومه
نیکا:خوبه موفق باشین
خو کارم چیه
متین:به دیانا گفتم اتاقتو اماده کنه با دیانا میمونی
نیکا:دیانا کیه؟
متین:بهترین خدمتکار و خوشگل ترین خدمتکار جهان🙂❤️
نیکا:دوسش داری
متین:ارع
نیکا:خیلی زود بهم اعتماد نکردی؟
متین:دوسش دارم خب
نیکا:خوبه
پس من برم پیش دیانا گوودبای
متین:شب ساعت 3 اماده باش
نیکا:هوففف باشع
متین:صیک
نیکا:لاشی عوضی(تو دلش🤬)
_____
ارسلان:
🦇فلش بک به موقعی ک ارسلان رفت اشپرخونه🦉
ارسلان:دیانا خانوم
دیانا:جانم ارسلان اقا
ارسلان:چیزه خب امم امشب میتونی بیای بریم بیرون؟
دیانا:چشم فقد بزارید به متین خان اطلاع بدم
ارسلان:چرا متین؟
دیانا:اخه
ارسی:اخه ندره شما اربابت بنده هستم
دیانا:بله چشم عذر میخام(چق شبیه مرضیه میحرفه🙂❤️البته اینجا هنوز یخش باااز نشدهههه)
نیکا:تو راه آشپزخونه بودم تو فکر تتوی روی دست متین بودم یه گرگ روی گل بود
روی دست منم یه فرشته بود
یاد اهنگ تتلو افتادم:
خب ، میدونی آدما با هم فرق دارن
مثلاً تو رو دستت یه فرشته تتوئه🧚♀
من رو دستم یه گرگه روی گل🐺
_________
انچه خواهید دید:
تو نمیفهمی چی میگی
بهت اجازشو نمیدم
پر از جند*ع های خوشحال
_______
لایک
کامنت
فالو
فراموووش نشهههه🤥💜🌸
پارت 3
______
نیکا:با موتور خودمو رسوندم پارک لاله
ماشینش جلوی یه بستنی فروشی پارک بود دم بستنی فروشی بود
ترمز زدم
هعی خوشگله
متین:اومدی
نیکا:نع هنو خونم
متین:چرا فک میکنی برام بامزه ای و دلبر؟
نیکا:من هیچوق همچی فکری نمکنم داوش
متین:همین الانشم اضافی هسی
فق برا کار میخامت همین
نیکا:منم تورو فق بخاطر اون پولای تو جیبت میخام
توهم قبول کن بم احتیاج دری
متین:ارع درم ولی بخای جن*دع بازی دراری اخرجی
نیکا:چرا حرف مفت میزنی
متین:سوار شو
نیکا:هوففف
________
تو راه که بودیم این موزیک پِلی شد:
🎶بِیبی مثل فصلا بودی🎶
🎶یه روز بد یه روز خوبی🎶
🎶یه دیوونه ی مودی🎶
🎶نه دیح نمیتونی🎶
🎶بِیبی منو فراموش کن...🎶
این اهنگ چقد به سیس متین میخورد
هعی پسر اهریمنی ام بهش میاد!
متین:تو فکر چی هسی
نیکا:ت فکر کارم اینکه کارم چیه؟!
متین:#فضولی نکن هنوز برا دونستنش زوده خانوم کوچولو
نیکا:اسمت چیه؟
متین:متین امینی 25 سالمه
تا میتونی بهم فکر کن☺️
نیکا:بشین باو
متین:تو چی هسی؟
نیکا:نیکا فلاحی 20 سالمه همین(:
متین:تموم شد
نیکا:ارع خب
متین:خیلی تاثیر گذار بود بچه!
نیکا:با بی محلی به قطره بارون رو شیشه زل زدم
یه جوری زل زده بودم انگاری میخاستم برم خواستگاریش(منظورش قطره ی ابه😐👍)
متین:چق تو بچه ای
نیکا:دهنتو ببند
متین:شوخی نی
نیکا:راهتو برو
متین:ت به من دستور نمیدی!
نیکا:ولی مس اینکه درم میدم
متین:نمیدی!(دستور منظورشه داوشیاااا نه اون مُقدسُ🙂)
نیکا:بش
متین:خیلی زبون درازی فک نکن با اینکارت دلبری
نیکا:هعی
چرا فک میکنی م مس اون جیندع های دورتم(مجبور شدم چون ممکن بود فیل بشییم😐🙂👍)
متین:قراره یکی از اونا بشی
نیکا:ینی چی
متین:مفهمی بعدا
____40min_______
نیکا:وارد خونه شدیم
خونه نبود کِ قصر بود
یهو یه پسر خوشتیپ(چشاتو بکش اونور داش نیکا🙂)
تند تند اومد پایین از پِله ها با یه ذوقی رفت تو آشپزخونه
متین:ای ارسلان پدرسوخته (فک کنم ادامه رو گرفتین نح؟؟🙂🙂🙂پس فهمیدین تو آشپزخونه کی حضور داره؟🙂)
نیکا:اسمش ارسلانه
متین:ارع ولی واس توی جوجه ارسلان اقاااس
نیکا:داداشته؟
متین:پسرعمومه
نیکا:خوبه موفق باشین
خو کارم چیه
متین:به دیانا گفتم اتاقتو اماده کنه با دیانا میمونی
نیکا:دیانا کیه؟
متین:بهترین خدمتکار و خوشگل ترین خدمتکار جهان🙂❤️
نیکا:دوسش داری
متین:ارع
نیکا:خیلی زود بهم اعتماد نکردی؟
متین:دوسش دارم خب
نیکا:خوبه
پس من برم پیش دیانا گوودبای
متین:شب ساعت 3 اماده باش
نیکا:هوففف باشع
متین:صیک
نیکا:لاشی عوضی(تو دلش🤬)
_____
ارسلان:
🦇فلش بک به موقعی ک ارسلان رفت اشپرخونه🦉
ارسلان:دیانا خانوم
دیانا:جانم ارسلان اقا
ارسلان:چیزه خب امم امشب میتونی بیای بریم بیرون؟
دیانا:چشم فقد بزارید به متین خان اطلاع بدم
ارسلان:چرا متین؟
دیانا:اخه
ارسی:اخه ندره شما اربابت بنده هستم
دیانا:بله چشم عذر میخام(چق شبیه مرضیه میحرفه🙂❤️البته اینجا هنوز یخش باااز نشدهههه)
نیکا:تو راه آشپزخونه بودم تو فکر تتوی روی دست متین بودم یه گرگ روی گل بود
روی دست منم یه فرشته بود
یاد اهنگ تتلو افتادم:
خب ، میدونی آدما با هم فرق دارن
مثلاً تو رو دستت یه فرشته تتوئه🧚♀
من رو دستم یه گرگه روی گل🐺
_________
انچه خواهید دید:
تو نمیفهمی چی میگی
بهت اجازشو نمیدم
پر از جند*ع های خوشحال
_______
لایک
کامنت
فالو
فراموووش نشهههه🤥💜🌸
۱۰۱.۸k
۱۸ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.