❤️دوست دارم❤️ فیک تهیونگ❤️(14)
آروم به راهمون ادامه دادیم فقط دعا میکردم که نبینتمون از کنارش رد شدیم که یکی صدام کرد برگشتم دیدم تهیونگ بود آخه چرا تهیونگ:سلام ا/ت خوبی من:سلام تهیونگ اره خوبم تو خوبی تهیونگ:منم خوبم....سلام ببخشید اسم شما؟!. منظورش با جک بود. جک:سلام من جک هستم تهیونگ:از دیدنتون خوش بختم منم تهیونگ هستم جک:همچنین. تهیونگ:شما دوست ا/ت هستین. تا خواستم بگم نه جک گفت: بله من دوست ا/ت هستم. این پسر چرا اینطوری کرد 😐 من: خوب تهیونگ ما دیگه باید بریم فردا میبینمت....بای. تهیونگ:باشه...بای. از پیش تهیونگ رفتیم. من:چرا بهش گفتی ما دوستیم مگه قرار نبود بگی که..... جک:من به هیچ عنوان این رو نمی گم چون اون پسره تورو خیلی دوست داره چرا باید قلب یه نفر رو بشکنم .... اما من چی من گناه نداشتم اونم قلب من رو شکوند چقدر گریه کردم هه ولش کن تو دیگه اون دختر نیستی تو یه دختر قوی هستی خونه جک رفت خونش و من موندم. داشتم قدم میزدم که یه نیمکت دیدم و روش نشستم پاهام درد میکردن نشسته بودم که یه پسره نشست جفتم بهش محل نزاشتم و هندزفری مو گزاشتم تو گوشم و آهنگ گوش کردم پسره: دختر تو اسمت چیه؟.....باتوام...میگم اسمت چیه؟ هندز فری مو از تو گوشم در اوردم. من:به تو چه که اسم من چیه پسره ی بی ادب بلند شدم که برم دستمو گرفت منم دستشو پیچ دادم من:اگه یه بار دیگه بهم دست بزنی دستتو میشکونم فهمیدی یانه؟
۳۱.۹k
۰۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.