بازی عشق شیطان پارت ۳۱
☆P. . . 31☆
رفتیم داخل ساختمون، منو کارلو رفتیم طبقه ی سوم.
از طریق هدفون هایی که کارلو بهمون داد هر شیشتامون باهم در ارتباط بودیم.
داشتیم از پله ها بالا میرفتیم و
کارلو: توی پله ها پر خونه همه جا هم بوی جنازه میده.
ژوئن: همه ی خون ها خشک شده ان، پس حتما مال خیلی وقتا پیشه.
کارلو: بچه ها طبقات شما هم همه جا پر خون خشک شده و بوی جنازه ست؟
مین سو: آره.
لوکا: بچه ها طبق راهنمایی که اینجا زده انگار هر طبقه چند بخش داره طبقه ی سوم یه بخشش مربوط به بیماران روانی هست و بخش دیگه اش تست دارو های جدیده. توی طبقه ی دوم و اول شامل بخش بیمار های سرطانی، اتاق های عمل، اتاق استراحت پرستارا و پزشکا هست.
یه جون: یه قسمت از راهنما ی طبقه ی سوم معلوم نیست.
منو کارلو اول رفتیم بخش بیمار های روانی...
کنار در همه ی اتاقا یه برگه کوچیک بود که اطلاعات بیمار ها روش بود،
داخل همه ی اتاقا خیلی کوچیک بود... و توی همه شون چند تا جسد بود که کاملا از از پشت شیشه معلوم بود.
وارد یکی از اتاقا که بزگتر بود و کنار در چنین راهنمایی نداشت، شدیم.
همه جا پر از خون خشک شده بود و کلی وسیله و اسلحه اونجا بود.
کارلو: ژوئن، اینجارو نگاه کن.
رفتم سمتش پشت پرده ای اونجا بود چند تا جسد بود...
ژوئن: هرکدومشون یه کارت دارن که با بند کارتها به گردنشون محکم بسته شده.
کارتاشون نگاه کردیم...
کارلو: از اعضای همون تیم تحقیقات هستن که به اینجا فرستاده شده بودن.
ژوئن: آره.
کارلو: بیا بریم، توی این بخش چیز دیگه ای جز جسد اعضای تیم تحقیقات نیست.
ژوئن: بیا از تیر های اسلحه هایی که اینجاس بردار.
کارلو: زاپاس؟
ژوئن: آره.
از اون بخش بیرون اومدیم و رفتیم بخش دوم که برای تست دارو های جدید بود.
اتاق های زیادی بود...
همه شون رو چک کردیم توی همه شون تنها چیزی که بود بسته انواع دارو های در حال تست، بدون مجوز یا غیرقانونی و خون هایی که روی دیوار و زمین ریخته بود...
که رسیدیم به اتاق شماره ۱۸ که آخرین اتاق بود روی درش ورود ممنوع نوشته بود...
درش با بقیه اتاقا فرق داشت و با پسورد باز میشد اما انگار به تازگی یکی به اتاق رفته و در قفل نشده بوده.
وارد اتاق شدیم، نسبت به بقیه خیلی بزرگ تر بود، البته عجیب تر هم بود.
از پشت پرده ی یه گوشه اتاق که یکم تاریک تر بود یه صدا های عجیبی میومد میخواستیم بریم نزدیکتر که...
مین سو: ژوئن کارلو فورا از طبقه ی سوم خارج شین. وارد اتاق شماره ۱۸ نشین.
سوهو: اونجا یه بیمار ابتلا به بیماری هاری هست که دارو های تست شده روش بیماریش رو بدتر کرده فورا بیاین پایین.
سریع دویدیم که بریم بیرون توی اون لحظه یه حسی داشتم انگار یکی داره دنبالمون میکنه...
فورا از اتاق خارج شدیم و بی وقفه در رو بستیم که در هم خودش قفل شد...
رفتیم داخل ساختمون، منو کارلو رفتیم طبقه ی سوم.
از طریق هدفون هایی که کارلو بهمون داد هر شیشتامون باهم در ارتباط بودیم.
داشتیم از پله ها بالا میرفتیم و
کارلو: توی پله ها پر خونه همه جا هم بوی جنازه میده.
ژوئن: همه ی خون ها خشک شده ان، پس حتما مال خیلی وقتا پیشه.
کارلو: بچه ها طبقات شما هم همه جا پر خون خشک شده و بوی جنازه ست؟
مین سو: آره.
لوکا: بچه ها طبق راهنمایی که اینجا زده انگار هر طبقه چند بخش داره طبقه ی سوم یه بخشش مربوط به بیماران روانی هست و بخش دیگه اش تست دارو های جدیده. توی طبقه ی دوم و اول شامل بخش بیمار های سرطانی، اتاق های عمل، اتاق استراحت پرستارا و پزشکا هست.
یه جون: یه قسمت از راهنما ی طبقه ی سوم معلوم نیست.
منو کارلو اول رفتیم بخش بیمار های روانی...
کنار در همه ی اتاقا یه برگه کوچیک بود که اطلاعات بیمار ها روش بود،
داخل همه ی اتاقا خیلی کوچیک بود... و توی همه شون چند تا جسد بود که کاملا از از پشت شیشه معلوم بود.
وارد یکی از اتاقا که بزگتر بود و کنار در چنین راهنمایی نداشت، شدیم.
همه جا پر از خون خشک شده بود و کلی وسیله و اسلحه اونجا بود.
کارلو: ژوئن، اینجارو نگاه کن.
رفتم سمتش پشت پرده ای اونجا بود چند تا جسد بود...
ژوئن: هرکدومشون یه کارت دارن که با بند کارتها به گردنشون محکم بسته شده.
کارتاشون نگاه کردیم...
کارلو: از اعضای همون تیم تحقیقات هستن که به اینجا فرستاده شده بودن.
ژوئن: آره.
کارلو: بیا بریم، توی این بخش چیز دیگه ای جز جسد اعضای تیم تحقیقات نیست.
ژوئن: بیا از تیر های اسلحه هایی که اینجاس بردار.
کارلو: زاپاس؟
ژوئن: آره.
از اون بخش بیرون اومدیم و رفتیم بخش دوم که برای تست دارو های جدید بود.
اتاق های زیادی بود...
همه شون رو چک کردیم توی همه شون تنها چیزی که بود بسته انواع دارو های در حال تست، بدون مجوز یا غیرقانونی و خون هایی که روی دیوار و زمین ریخته بود...
که رسیدیم به اتاق شماره ۱۸ که آخرین اتاق بود روی درش ورود ممنوع نوشته بود...
درش با بقیه اتاقا فرق داشت و با پسورد باز میشد اما انگار به تازگی یکی به اتاق رفته و در قفل نشده بوده.
وارد اتاق شدیم، نسبت به بقیه خیلی بزرگ تر بود، البته عجیب تر هم بود.
از پشت پرده ی یه گوشه اتاق که یکم تاریک تر بود یه صدا های عجیبی میومد میخواستیم بریم نزدیکتر که...
مین سو: ژوئن کارلو فورا از طبقه ی سوم خارج شین. وارد اتاق شماره ۱۸ نشین.
سوهو: اونجا یه بیمار ابتلا به بیماری هاری هست که دارو های تست شده روش بیماریش رو بدتر کرده فورا بیاین پایین.
سریع دویدیم که بریم بیرون توی اون لحظه یه حسی داشتم انگار یکی داره دنبالمون میکنه...
فورا از اتاق خارج شدیم و بی وقفه در رو بستیم که در هم خودش قفل شد...
۴.۹k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.