killer bunny🐰

part 6

&کوک ازت خواهش میکنم نکن

اما توجهی نکرد و به کارش ادامه داد بعد از اینکه کامل بخیه هارو باز کرد شروع کرد به بازی کردن با زخم دستم و میکشید

&بیبی بانی
+شوکه

دستم و ول کرد به نظر میومد شوکه شده که یک دفعه (صدای شلیک) تیر به ماسک کوک خورد و یک تیکه ی ماسکش شکست و اون تیکه افتاد زمین

&تهیونگ نه

خواستم کوک رو بغل کنم که رفت

&چرا این کارو کردی
_اگه نمیرسیدم میکشتت
&اگه میخواست منو بکشه قبل از اینکه تو بیای من و میکشت
_اون کوکی که تو میشناسی نیست لینا &میتونستم همه چی رو درست کنم اما تو اما تو خرابش کردی
-من خرابش نکردم من باید آنو به عنوان یه قاتل بکشم
&تهیونگ م.من فکر میکردم تو با مردم متفاوتی اما متوجه شدم که توهم مثل اونایی سنگ دل جوری که آنقدر سنگ دل شدی که حتی میخوای دوست بچگیت هم بکشی ت.تهیونگ تو می آنقدر سنگ دل شدی هال (گریه)
-من سنگ دل نشدم اما امنیت تو برام مهمه بفهم تو خواهرمی لینا چرا تا حالا به شباهت زیاد چهرهامون دقت نکردی لینا تو خواهرمی
&ت.تهیونگ منظورت چیه