پارت ۱۲(مافیای نجات من)
پارت ۱۲(مافیای نجات من)
ویو ا.ت
تو بغلش احساس امنیت میکردم و اشکام دست خودم نبود و ناخوداگاه سرا زیر شد دیدم محکم تر بغلم کرد. منم سرم رو روی سینش گزاشتم و اونم همینطوری با دستش نوازشم میکرد
ویو کوک
ا.ت اومد و سوار ماشین شد دیدم صورتش قرمز بود زیر چشمش هم از بس گریه کرده بود کبود بود فهمیدم ترسیده بغلش کردم و سرش رو ناز کردم و که حس کردم لباسم داره خیس میشه فهمیدم ا.ت داره گریه میکنه و محکم تر بغلش کردم که سرش رو روی سینم گذاشت و اشک میریخت و منم ارو نوازشش میکردم کم کم منم داشت گریم میگرفت نمیتونستم تحمل کنم و از خودم جداش کردم و بهش نگاه کردم خودمو به زور کنترل کردم که دیگه نتونستم و لبام. روی لباش گزاشتم و بوسه ای روی لباش گزاشتم و زود برداشتم
ا.ت: ت... تو....
کوک: ا.ت من.... من..... من دوست دارم(تند)
ا.ت: چ... چی؟
کوک: ا.ت من از وقتی دیدمت عاشقت شدم و یه حس خیلی خوبی ازت گرفتم منو قبول می.... میکنی؟
ا.ت: من.... من.... منم دوست دارم جونگ کوک
محکم لبامو روی لباش گزاشتم و مک میزدم که ا.ت هم بعد از چند تا مک همکاری کرد و بعد چند مین از هم جدا شدیم محکم ا.ت رو بغل کردم اونم منو بغل کرد بغل کردنش حس خوبی بهم میداد. بعد از پشت گل رو برداشتم به همراه یه حلقه بهش دادم که........... ـ
**ادامه دار**
ویو ا.ت
تو بغلش احساس امنیت میکردم و اشکام دست خودم نبود و ناخوداگاه سرا زیر شد دیدم محکم تر بغلم کرد. منم سرم رو روی سینش گزاشتم و اونم همینطوری با دستش نوازشم میکرد
ویو کوک
ا.ت اومد و سوار ماشین شد دیدم صورتش قرمز بود زیر چشمش هم از بس گریه کرده بود کبود بود فهمیدم ترسیده بغلش کردم و سرش رو ناز کردم و که حس کردم لباسم داره خیس میشه فهمیدم ا.ت داره گریه میکنه و محکم تر بغلش کردم که سرش رو روی سینم گذاشت و اشک میریخت و منم ارو نوازشش میکردم کم کم منم داشت گریم میگرفت نمیتونستم تحمل کنم و از خودم جداش کردم و بهش نگاه کردم خودمو به زور کنترل کردم که دیگه نتونستم و لبام. روی لباش گزاشتم و بوسه ای روی لباش گزاشتم و زود برداشتم
ا.ت: ت... تو....
کوک: ا.ت من.... من..... من دوست دارم(تند)
ا.ت: چ... چی؟
کوک: ا.ت من از وقتی دیدمت عاشقت شدم و یه حس خیلی خوبی ازت گرفتم منو قبول می.... میکنی؟
ا.ت: من.... من.... منم دوست دارم جونگ کوک
محکم لبامو روی لباش گزاشتم و مک میزدم که ا.ت هم بعد از چند تا مک همکاری کرد و بعد چند مین از هم جدا شدیم محکم ا.ت رو بغل کردم اونم منو بغل کرد بغل کردنش حس خوبی بهم میداد. بعد از پشت گل رو برداشتم به همراه یه حلقه بهش دادم که........... ـ
**ادامه دار**
۴۱۲
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.