مرحله پنجم اعزاداری پارت 75
مرحله پنجم اعزاداری پارت 75
ویو جسیکا
عذاب وجدان سگی گرفتم که چرا به اون پیانو دست زدم
زنگ در خورد
ـ کس دیگه ای رو دعوت کردی؟
جیهیون ـ نه، میرن درو باز کنم
ـ اوکی
جیهیون رفت درو باز کنه منم همراش رفتم تا درو باز کرد دیدم سانگ سیک نکبت جلو دره
ویو جیهیون
ـ بله؟ بفرمایید؟
ــــ ببخشید من بادیگارد خانم جسیکا هستم، کارشون دارم
جسیکا ـ چیشده؟
ــــ باید خصوصی صحبت کنیم
جسیکا ـ باشه
ویو ات
جسیکا رفت تو حیاط با بادیگاردش حرف بزنه
جسیکا ـ اشتباه کردم باز
ــــ ارهه، اون عاشقت نیس همش نقشه بوده که منو پیدا کنن
چی؟ چیشد؟ سانگ سیک بادیگارد اینه؟
جسیکا ـ اما من دوسش دارم و برام نیست که دنبال توعن یا نه
ــــ خل شدی؟ همه اینا نقشه بوده، میخوای بدنی زیر سر کیه؟ هومم؟ یونگ رو
سریع به دایچی و آساهی بی سیم زدم که وقتی خواست بره بگیرنش
ـ جیهیون؟
جیهیون ـ چیشده؟
ـ بادیگارد جسیکا خوده سانگ سیک هست
جیهیون ـ چیی؟
ـ یه کاری کن، جسیکا رو بکشون داخل تا دایچی و آساهی بتونن بگیرنش
جیهیون ـ اوکیش میکنم
ویو جیهیون
رفتم درو باز کردم
ـ جسیکا، غذا امادس، بیا
جسیکا ـ باشه الان میام
سانگ سیک ولش نمیکرد که خودم رفتم تو حیاط کنار دست جسیکا وایسادم و دستشو گرفتم
ـ خیلی مزاحمی
سانگ سیک ـ من؟
ـ نه عمم
سانگ سیک ـ ببخشید ولی حرفم باهاش تموم نشده
ویو جسیکا
عذاب وجدان سگی گرفتم که چرا به اون پیانو دست زدم
زنگ در خورد
ـ کس دیگه ای رو دعوت کردی؟
جیهیون ـ نه، میرن درو باز کنم
ـ اوکی
جیهیون رفت درو باز کنه منم همراش رفتم تا درو باز کرد دیدم سانگ سیک نکبت جلو دره
ویو جیهیون
ـ بله؟ بفرمایید؟
ــــ ببخشید من بادیگارد خانم جسیکا هستم، کارشون دارم
جسیکا ـ چیشده؟
ــــ باید خصوصی صحبت کنیم
جسیکا ـ باشه
ویو ات
جسیکا رفت تو حیاط با بادیگاردش حرف بزنه
جسیکا ـ اشتباه کردم باز
ــــ ارهه، اون عاشقت نیس همش نقشه بوده که منو پیدا کنن
چی؟ چیشد؟ سانگ سیک بادیگارد اینه؟
جسیکا ـ اما من دوسش دارم و برام نیست که دنبال توعن یا نه
ــــ خل شدی؟ همه اینا نقشه بوده، میخوای بدنی زیر سر کیه؟ هومم؟ یونگ رو
سریع به دایچی و آساهی بی سیم زدم که وقتی خواست بره بگیرنش
ـ جیهیون؟
جیهیون ـ چیشده؟
ـ بادیگارد جسیکا خوده سانگ سیک هست
جیهیون ـ چیی؟
ـ یه کاری کن، جسیکا رو بکشون داخل تا دایچی و آساهی بتونن بگیرنش
جیهیون ـ اوکیش میکنم
ویو جیهیون
رفتم درو باز کردم
ـ جسیکا، غذا امادس، بیا
جسیکا ـ باشه الان میام
سانگ سیک ولش نمیکرد که خودم رفتم تو حیاط کنار دست جسیکا وایسادم و دستشو گرفتم
ـ خیلی مزاحمی
سانگ سیک ـ من؟
ـ نه عمم
سانگ سیک ـ ببخشید ولی حرفم باهاش تموم نشده
۴.۳k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.