`وقتی فهمیدی مافیاست و از دستش فرار کردی....``
`وقتی فهمیدی مافیاست و از دستش فرار کردی....``
ویو ا.ت
های من ا.ت هستم و یه چند ماهی میشه که با کوک تو رابطه ام کوک همه چیز هاشو بهم میگه اما هروقت ازش میپرسم شغلت چیه بهم نمیگه
ویو کوک
های من جونگکوک هستم و یه چند ماهی که با ا.ت تو رابطه ام من شغلم مافیاست ولی ا.ت نمیدونه و تا حالا بهش نگفتم اخه میترسم بفهمه و دیگه دوسم نداشته باشه
ویو ا.ت
هوفففف امروز چقد کار دارم کار های خونه مونده تازه تولد جونگکوک هم هست
زنگ زدم به تهیونگ تا برای تولد کوک برنامه ریزی کنیم
(علامت ا.ت _ علامت تهیونگ * علامت کوک +)
زینگ زینگ زینگ
_ الو تهیونگ شی خوبی؟
*الو ا.ت تویی مرسی خوبم تو چطوری؟
_هعی منم بد نیستم میخواستم درباره تولد کوک باهات حرف بزنم
* آآآ اصن یادم نبود خوب حالا چه کاری از دست من برمیاد؟
_ ببین میخوام سوپرایز بشه پس هروقت از سرکارش تعطیل شد یه جوری سرگرمش کن
* اوکی پس فعلا
_ فعلا
ویو کوک
هوففف امروز باید اون فیلیکس و یه جوری بکشمش
پس به شوگا زنگ زدم که بیاد و بریم
(علامت شوگا/)
+ الو شوگا کجایی؟
/ من خونه چطور؟
+ ببین امروز میخوام حساب اون فیلیکس کصخل رو بزارم کف دستش به کمکت نیاز دارم
/ اوکی ساعت چند؟
+ ساعت ۶
/ اوکی بای
+ بای
ویو خود عشقمم
کوک و شوگا ساعت ۶ به سر قرار رفتن اونجا بحث خیلی شدید شد که
ویو کوک
بحث خیلی شدید شد و درگیری شد من فقط یه وگا و ۱۰ تا محافظ برده بودم اما اون ۲۵ تا محافظ داشت
ویو خود عشقم دوباره
همنجوری که داشتن بهم حمله میکردن یه تیر به بازوی کوک خورد ولی کسی نفهمید همینجوری که جنگ ادامه داشت شوگا به کوک گفت
/ کوک بازوت !!
+ مهم نیست ول کن
/ یعنی چی مهم نیست پاشو بریم خونه
خلاصه که شوگا کوک و با صد تا بدبختی به خونه برد
ویو ا.ت
همه چی اماده بود کوک وارد خونه شد اما قبل از وارد شدن کوک به خونه یه پیامی به گوشیم اومد یه عکس و یه پیام بود
؟ : اینم از جونگکوک جونت خانم کیم ا.ت
(عکس و اسلاید بعد)
سر این موضوع تا قبل اینکه کوک وارد خونه بشه وسایلام و جمع کردم و رفتم خونه ی یوری
دیگه ببخشید اگه بد شد
ویو ا.ت
های من ا.ت هستم و یه چند ماهی میشه که با کوک تو رابطه ام کوک همه چیز هاشو بهم میگه اما هروقت ازش میپرسم شغلت چیه بهم نمیگه
ویو کوک
های من جونگکوک هستم و یه چند ماهی که با ا.ت تو رابطه ام من شغلم مافیاست ولی ا.ت نمیدونه و تا حالا بهش نگفتم اخه میترسم بفهمه و دیگه دوسم نداشته باشه
ویو ا.ت
هوفففف امروز چقد کار دارم کار های خونه مونده تازه تولد جونگکوک هم هست
زنگ زدم به تهیونگ تا برای تولد کوک برنامه ریزی کنیم
(علامت ا.ت _ علامت تهیونگ * علامت کوک +)
زینگ زینگ زینگ
_ الو تهیونگ شی خوبی؟
*الو ا.ت تویی مرسی خوبم تو چطوری؟
_هعی منم بد نیستم میخواستم درباره تولد کوک باهات حرف بزنم
* آآآ اصن یادم نبود خوب حالا چه کاری از دست من برمیاد؟
_ ببین میخوام سوپرایز بشه پس هروقت از سرکارش تعطیل شد یه جوری سرگرمش کن
* اوکی پس فعلا
_ فعلا
ویو کوک
هوففف امروز باید اون فیلیکس و یه جوری بکشمش
پس به شوگا زنگ زدم که بیاد و بریم
(علامت شوگا/)
+ الو شوگا کجایی؟
/ من خونه چطور؟
+ ببین امروز میخوام حساب اون فیلیکس کصخل رو بزارم کف دستش به کمکت نیاز دارم
/ اوکی ساعت چند؟
+ ساعت ۶
/ اوکی بای
+ بای
ویو خود عشقمم
کوک و شوگا ساعت ۶ به سر قرار رفتن اونجا بحث خیلی شدید شد که
ویو کوک
بحث خیلی شدید شد و درگیری شد من فقط یه وگا و ۱۰ تا محافظ برده بودم اما اون ۲۵ تا محافظ داشت
ویو خود عشقم دوباره
همنجوری که داشتن بهم حمله میکردن یه تیر به بازوی کوک خورد ولی کسی نفهمید همینجوری که جنگ ادامه داشت شوگا به کوک گفت
/ کوک بازوت !!
+ مهم نیست ول کن
/ یعنی چی مهم نیست پاشو بریم خونه
خلاصه که شوگا کوک و با صد تا بدبختی به خونه برد
ویو ا.ت
همه چی اماده بود کوک وارد خونه شد اما قبل از وارد شدن کوک به خونه یه پیامی به گوشیم اومد یه عکس و یه پیام بود
؟ : اینم از جونگکوک جونت خانم کیم ا.ت
(عکس و اسلاید بعد)
سر این موضوع تا قبل اینکه کوک وارد خونه بشه وسایلام و جمع کردم و رفتم خونه ی یوری
دیگه ببخشید اگه بد شد
۱.۷k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.