mosio part ⑦
ا/ت یهو نگام کرد
چشم تو چشم بودیم
ا/ت=ام...من میرم مسواک بزنم...
تهیونگ=باشه
ا/ت رفت
وای دلم لرزید...
اصن...با پسری مثله من قرار میزاره؟...
y/n pv
رفتم تو دستشویی
چرا...چرا اونجوری نگام میکرد
دستم و گذاشتم رو قلبم
ضربانم نامرتب بود
وای خدا...چقد خوشکله..
نفسه عمیق کشید و شره اب و باز کرد و به صورتم اب زدم
چیزی نیست..
هوففف
اومدم بیرون از دستشویی
تهیونگ=من کجا باید بخوابم؟
ا/ت=تو برو رو تخت من میرم رو کاناپه
تهیونگ=خونه به این بزرگی چرا تو رو کاناپه
ا/ت=مامان بابام دره بقیه اتاقارو قفل کردن نمیدونم کجان😅
تهیونگ خندید
تهیونگ=باشه ولی من میرم رو کاناپه
ا/ت=عهه نه نه یخ مکنی
تهیونگ=خب توهم یخ میکنی...
ا/ت=نه مشکلی نیست
تهیونگ=نه نمیخوام....سرما بخوری...
ا/ت=...
تهیونگ=تختت چند نفرس؟
ا/ت=دو
تهیونگ=میخوای من اونوره تخت بخوابم تو اینورش
ا/ت=ب.باشه مشکلی نیست
رفتیم تو اتاقم
هرکدوممون جوری از هم فاصله گرفته بودیم که یکم اوتور تر میرفتیم افتاده بودیم
نفسه عمیق کشیدم
ا/ت=تهیونگ...
تهیونگ نگام کرد
ا/ت=جای زخمات درد نمیکنه؟
تهیونگ سرش و به علامته منفی تکون داد
لبخند زدم
ا/ت=شبت بخیر...
چشمام و بستم و یه ربع بعد خوابه خواب بودم
pv teahyung
نگاش میکردم
چقد قشنگ خوابیده بود...
دلم واسش میرفت
یکم نزدیکش شدم
اروم موهاشو ناز میکردم
چقد کیوته...
قلبم میلرزه نگاش میکنم...
محوش بودم...
morning
pv y/n
با ویبره گوشیم پاشدم
امروز پنج شنبس بچچچچچچچ میگیرم میخوابم
ویبره رو قطع کردم اما تا اومدم چشمام و روهم بزارم
سر و صدا میومد
تهیونگ نبود
رفتم تو اپزخونه
تهیونگ=سلام!....بیا که صبحونه درست کردم
ا/ت=اقا رو نگا چی کردهههه
تهیونگ خندید
وای که مردم واسه لبخندش T^T
ا/ت=چقد زود بیدار شدی...
تهیونگ=آ.آره صحر خیزم...
pv teahyung
نباید بفهمه از تالاپ تلوپه قلبم وقت پیشم بود خوابم نمیبردـــ
pv y/n
ا/ت=برای همینه انقد دیر میکنی واسه مدرسه؟😂
تهیونگ خندید
نشستیم صبحونه خوردیم
وای که دستپختش معرکس...
تهیونگ=امروز میای بریم بیرون؟
ا/ت=ارهــ
چی!؟
چیشد؟..
حرف زد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با تعجب نگای تهیونگ کردم
ا/ت=حرف زدی!؟
تهیونگ=خب اره😅
ا/ت=پ.پس تا الانـــ
تهیونگ=خب میدونی...من با کسایی که بخوام صحبت میکنم...کسایی که از تهه قلبم عاشقشونم...
تهیونگ با لبخند نگام میکرد و متوجه سرخیه لپام شده بود
اون پسرررررررررررررررر بلده چجوری منو خجالتی و معذب کنه
خندیدم
تهیونگ=بریم!؟
ا/ت=اره!
رفتم تو اتاقم و کته تهیونگ و برداشتم
با اینکه برگ بود ولی خیلی شیک بود تو تنم
اومدم طبقه پایین
تهونگ=وای داریش؟😅
ا/ت=بلی بلی
تا خواستم برم دمه در تهیونگ دستم و گرفت
به هم خیره شدیم
چشم تو چشم بودیم
ا/ت=ام...من میرم مسواک بزنم...
تهیونگ=باشه
ا/ت رفت
وای دلم لرزید...
اصن...با پسری مثله من قرار میزاره؟...
y/n pv
رفتم تو دستشویی
چرا...چرا اونجوری نگام میکرد
دستم و گذاشتم رو قلبم
ضربانم نامرتب بود
وای خدا...چقد خوشکله..
نفسه عمیق کشید و شره اب و باز کرد و به صورتم اب زدم
چیزی نیست..
هوففف
اومدم بیرون از دستشویی
تهیونگ=من کجا باید بخوابم؟
ا/ت=تو برو رو تخت من میرم رو کاناپه
تهیونگ=خونه به این بزرگی چرا تو رو کاناپه
ا/ت=مامان بابام دره بقیه اتاقارو قفل کردن نمیدونم کجان😅
تهیونگ خندید
تهیونگ=باشه ولی من میرم رو کاناپه
ا/ت=عهه نه نه یخ مکنی
تهیونگ=خب توهم یخ میکنی...
ا/ت=نه مشکلی نیست
تهیونگ=نه نمیخوام....سرما بخوری...
ا/ت=...
تهیونگ=تختت چند نفرس؟
ا/ت=دو
تهیونگ=میخوای من اونوره تخت بخوابم تو اینورش
ا/ت=ب.باشه مشکلی نیست
رفتیم تو اتاقم
هرکدوممون جوری از هم فاصله گرفته بودیم که یکم اوتور تر میرفتیم افتاده بودیم
نفسه عمیق کشیدم
ا/ت=تهیونگ...
تهیونگ نگام کرد
ا/ت=جای زخمات درد نمیکنه؟
تهیونگ سرش و به علامته منفی تکون داد
لبخند زدم
ا/ت=شبت بخیر...
چشمام و بستم و یه ربع بعد خوابه خواب بودم
pv teahyung
نگاش میکردم
چقد قشنگ خوابیده بود...
دلم واسش میرفت
یکم نزدیکش شدم
اروم موهاشو ناز میکردم
چقد کیوته...
قلبم میلرزه نگاش میکنم...
محوش بودم...
morning
pv y/n
با ویبره گوشیم پاشدم
امروز پنج شنبس بچچچچچچچ میگیرم میخوابم
ویبره رو قطع کردم اما تا اومدم چشمام و روهم بزارم
سر و صدا میومد
تهیونگ نبود
رفتم تو اپزخونه
تهیونگ=سلام!....بیا که صبحونه درست کردم
ا/ت=اقا رو نگا چی کردهههه
تهیونگ خندید
وای که مردم واسه لبخندش T^T
ا/ت=چقد زود بیدار شدی...
تهیونگ=آ.آره صحر خیزم...
pv teahyung
نباید بفهمه از تالاپ تلوپه قلبم وقت پیشم بود خوابم نمیبردـــ
pv y/n
ا/ت=برای همینه انقد دیر میکنی واسه مدرسه؟😂
تهیونگ خندید
نشستیم صبحونه خوردیم
وای که دستپختش معرکس...
تهیونگ=امروز میای بریم بیرون؟
ا/ت=ارهــ
چی!؟
چیشد؟..
حرف زد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با تعجب نگای تهیونگ کردم
ا/ت=حرف زدی!؟
تهیونگ=خب اره😅
ا/ت=پ.پس تا الانـــ
تهیونگ=خب میدونی...من با کسایی که بخوام صحبت میکنم...کسایی که از تهه قلبم عاشقشونم...
تهیونگ با لبخند نگام میکرد و متوجه سرخیه لپام شده بود
اون پسرررررررررررررررر بلده چجوری منو خجالتی و معذب کنه
خندیدم
تهیونگ=بریم!؟
ا/ت=اره!
رفتم تو اتاقم و کته تهیونگ و برداشتم
با اینکه برگ بود ولی خیلی شیک بود تو تنم
اومدم طبقه پایین
تهونگ=وای داریش؟😅
ا/ت=بلی بلی
تا خواستم برم دمه در تهیونگ دستم و گرفت
به هم خیره شدیم
۱۷۸.۰k
۰۶ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.