عشق من فصل۲ p3
کوک:روانی برو اونور
ات:کوک داری چیکار میکنی
کوک:تقصیر اونه بخدا
ات:بیا بریم
کوک:ات
ات:ساکت
.....
تهیونگ:اون چکاری بود کردی تو هاا*دستشو گرفت*
سوآ:*پس زدن*به من دست نزن
تهیونگ تو منو درک نمیکنی عشق چندین ساله من ازدواج کرده من میخوام از چنگ اون دختر درش بیارم حالا هم برو کنار.....*رفت*
تهیونگ:سوآ.....
.......
ات:جونگ کوک بهم بگو چرا اون اتفاق افتاد
کوک: اون مست بود حالش خوب نبود متاسفم
ات:هوفف اشکال نداره
کوک:مرسی*بوس*
ات:خب نصفه شبه من میرم بخوابم
کوک:باشه بریم
کوک:تهیونگه....الو بله
تهیونگ:باید باهات حرف بزنم
کوک:راجب چی
تهیونگ:لطفا
کوک:باشه الان خودمو میرسونم
ات:کجا میری
کوک:تهیونگ گف برم پیشش
ات:خب برو
کوک:ببخشید شبو کنارت نیستم
ات:اشکال نداره عزیزم برو
کوک:من رفتم*بوس*
ات:چند روزی بود حالت تهوع داشتم الان که کوک نیست تصمیم گرفتم یه تست بدم منتطر جواب تست بودم
ات:چی...
ات:کوک داری چیکار میکنی
کوک:تقصیر اونه بخدا
ات:بیا بریم
کوک:ات
ات:ساکت
.....
تهیونگ:اون چکاری بود کردی تو هاا*دستشو گرفت*
سوآ:*پس زدن*به من دست نزن
تهیونگ تو منو درک نمیکنی عشق چندین ساله من ازدواج کرده من میخوام از چنگ اون دختر درش بیارم حالا هم برو کنار.....*رفت*
تهیونگ:سوآ.....
.......
ات:جونگ کوک بهم بگو چرا اون اتفاق افتاد
کوک: اون مست بود حالش خوب نبود متاسفم
ات:هوفف اشکال نداره
کوک:مرسی*بوس*
ات:خب نصفه شبه من میرم بخوابم
کوک:باشه بریم
کوک:تهیونگه....الو بله
تهیونگ:باید باهات حرف بزنم
کوک:راجب چی
تهیونگ:لطفا
کوک:باشه الان خودمو میرسونم
ات:کجا میری
کوک:تهیونگ گف برم پیشش
ات:خب برو
کوک:ببخشید شبو کنارت نیستم
ات:اشکال نداره عزیزم برو
کوک:من رفتم*بوس*
ات:چند روزی بود حالت تهوع داشتم الان که کوک نیست تصمیم گرفتم یه تست بدم منتطر جواب تست بودم
ات:چی...
۴.۸k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.