فیک خیانت p20
تهیونگ ویو:که یهو همه برگشتن و به زوجی که داشت میومد داخل خیره شدن .
منم برگشتم تا ببینم کین. که ..... با چیزی که دیدم شوکه شدم . اون ا/ت بود که دستش توی دستای یک مرد دیگه حلقه شده بود.
دلم میخواست بشینم از ته دل گریه کنم و بلند بلند فریاد بزنم تا خالی بشم .
الان ا/ت داره بهم خیانت میکنه . اما ما از هم جدا شدیم پس خیانت به حساب نمیاد . اما اون میگفت عاشقم بود همین بود عشقش.
یک لحظه یاد کاری که خودم باهاش کردم افتادم و اینکه الان هم توی عروسی خودم بودم .
رفتم نزدیکشون و گفتم
تهیونگ:خوش اومدید .
ا/ت:ممنون آقای کیم
کای:ممنون. تبریک میگم بهتون
تهیونگ:ممنونم . ا/ت میشه یک لحظه با من بیای کارت دارم .
ا/ت:حتما آقای کیم . عشقم یک لحظه صبر کن الان برمیگردم .
کای:حتما خوشگلم
تهیونگ ویو:اون الان بهش گفت خوشگلم؟فقط من حق دارم بهش بگم خوشگلم . وای خدایا بهم صبر بده که دهنشو همینجا نیارم پایین .
راوی:تهیونگ دست ا/ت رو گرفت و دنبال خودش میکشید . از پله ها بالا رفت و وارد اتاق مشترکشون شد . البته از الان به بعد اتاق مشترک تهیونگ و جنی بود دیگه.
که تهیونگ گفت
تهیونگ:(پوزخند صدادار)الان مثلا میخوای حرص منو دربیاری؟
ا/ت:فکر نکنم فرد خاصی باشی که بخوام حرصتو در بیارم .
تهیونگ:پس اون کای چی میگه؟
ا/ت:چی چیو چی میگه . اون عشقمه . مشکلی داری باهاش؟
تهیونگ:ببین ا/ت اگه میخوای حرص منو دربیاری نکن .
ا/ت:چی چیو نکنم اه . بسه دیگه تهیونگ خیلی خودتو دست بالا میگیری ها . نه واقعا فکر کردی کی هستی که بخوام حرصشو دربیارم ؟
تهیونگ:ا/ت بس کن دیگه میدونم که دوسم داری و هنوزم دیوانه وار عاشقمی . میدونم که پشیمون شدی و الان میخوای برگردی . به خاطر همین این کاراتو میکنی .
ا/ت:(پوز خند صدا دار)نه دیگه واقعا خیلی خودتو دسته بالا میگیری . ببین یک چیز میگم تو سرت فرو کن .
تو.... برای..... من...... مر.....دی..(بخش . بخش)
بفهم . و اون کسی که قراره پشیمون بشه من نیستم تویی .
بفهم اینو بففهمممم(با صدای یکم بلند)خستم کردی دیگه . تو بهم خیانت کردی بعد میگی میدونم عاشقمی و پشیمونی؟
پشیمون باشم آخه از چی؟ مگه من خیانت کردم که پشیمون باشم .
دیگه هم دور و بر من و کای نیا ما همو دوست داریم .
راستی عروسیتون مبارک ایشالله خوشبخت بشین .
راوی:ا/ت بعد از گفتن اون حرف از اتاق خارج شد و رفت پیش مهمونا و کای و ادامه مجلس رو جشن گرفتن . زمان دادن کادو ها فرا رسیده بود . تنها نقشه ا/ت و کای که فقط. همین نبود . اون یک بخش کوچیکی از ماجرا بود هنوز کلی سوپرایز برای تهیونگ و جنی درراه بود .
نوبت به کادوی ا/ت و کای رسید که .......
اینم از این پارت امیدوارم خوشتون اومده باشه . لطفا حمایت کنید ممنون❤️
و ممنونم که خوندید عشقای من ❤️
و بچه ها من واقعا برای این فیک زحمت کشیدم و هنوزهم دارم میکشم ساعت ها وقت میزارم روش . لطفا کپی نکنید . کار قشنگی نیست که از زحمت دیگران سوء استفاده کنید . کپی نکنید لطفا
ممنون❤️
منم برگشتم تا ببینم کین. که ..... با چیزی که دیدم شوکه شدم . اون ا/ت بود که دستش توی دستای یک مرد دیگه حلقه شده بود.
دلم میخواست بشینم از ته دل گریه کنم و بلند بلند فریاد بزنم تا خالی بشم .
الان ا/ت داره بهم خیانت میکنه . اما ما از هم جدا شدیم پس خیانت به حساب نمیاد . اما اون میگفت عاشقم بود همین بود عشقش.
یک لحظه یاد کاری که خودم باهاش کردم افتادم و اینکه الان هم توی عروسی خودم بودم .
رفتم نزدیکشون و گفتم
تهیونگ:خوش اومدید .
ا/ت:ممنون آقای کیم
کای:ممنون. تبریک میگم بهتون
تهیونگ:ممنونم . ا/ت میشه یک لحظه با من بیای کارت دارم .
ا/ت:حتما آقای کیم . عشقم یک لحظه صبر کن الان برمیگردم .
کای:حتما خوشگلم
تهیونگ ویو:اون الان بهش گفت خوشگلم؟فقط من حق دارم بهش بگم خوشگلم . وای خدایا بهم صبر بده که دهنشو همینجا نیارم پایین .
راوی:تهیونگ دست ا/ت رو گرفت و دنبال خودش میکشید . از پله ها بالا رفت و وارد اتاق مشترکشون شد . البته از الان به بعد اتاق مشترک تهیونگ و جنی بود دیگه.
که تهیونگ گفت
تهیونگ:(پوزخند صدادار)الان مثلا میخوای حرص منو دربیاری؟
ا/ت:فکر نکنم فرد خاصی باشی که بخوام حرصتو در بیارم .
تهیونگ:پس اون کای چی میگه؟
ا/ت:چی چیو چی میگه . اون عشقمه . مشکلی داری باهاش؟
تهیونگ:ببین ا/ت اگه میخوای حرص منو دربیاری نکن .
ا/ت:چی چیو نکنم اه . بسه دیگه تهیونگ خیلی خودتو دست بالا میگیری ها . نه واقعا فکر کردی کی هستی که بخوام حرصشو دربیارم ؟
تهیونگ:ا/ت بس کن دیگه میدونم که دوسم داری و هنوزم دیوانه وار عاشقمی . میدونم که پشیمون شدی و الان میخوای برگردی . به خاطر همین این کاراتو میکنی .
ا/ت:(پوز خند صدا دار)نه دیگه واقعا خیلی خودتو دسته بالا میگیری . ببین یک چیز میگم تو سرت فرو کن .
تو.... برای..... من...... مر.....دی..(بخش . بخش)
بفهم . و اون کسی که قراره پشیمون بشه من نیستم تویی .
بفهم اینو بففهمممم(با صدای یکم بلند)خستم کردی دیگه . تو بهم خیانت کردی بعد میگی میدونم عاشقمی و پشیمونی؟
پشیمون باشم آخه از چی؟ مگه من خیانت کردم که پشیمون باشم .
دیگه هم دور و بر من و کای نیا ما همو دوست داریم .
راستی عروسیتون مبارک ایشالله خوشبخت بشین .
راوی:ا/ت بعد از گفتن اون حرف از اتاق خارج شد و رفت پیش مهمونا و کای و ادامه مجلس رو جشن گرفتن . زمان دادن کادو ها فرا رسیده بود . تنها نقشه ا/ت و کای که فقط. همین نبود . اون یک بخش کوچیکی از ماجرا بود هنوز کلی سوپرایز برای تهیونگ و جنی درراه بود .
نوبت به کادوی ا/ت و کای رسید که .......
اینم از این پارت امیدوارم خوشتون اومده باشه . لطفا حمایت کنید ممنون❤️
و ممنونم که خوندید عشقای من ❤️
و بچه ها من واقعا برای این فیک زحمت کشیدم و هنوزهم دارم میکشم ساعت ها وقت میزارم روش . لطفا کپی نکنید . کار قشنگی نیست که از زحمت دیگران سوء استفاده کنید . کپی نکنید لطفا
ممنون❤️
۳۱.۸k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.