.
.
دلتنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
عاشق نشدی لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
کو قطره ی اشکی که به پای تو بریزم که بمانی
بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
تو آن بت مغرور پیمبرشکنی ، داغ ندیدی
دل بسته به یک سنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
دلتنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
عاشق نشدی لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
کو قطره ی اشکی که به پای تو بریزم که بمانی
بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
تو آن بت مغرور پیمبرشکنی ، داغ ندیدی
دل بسته به یک سنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
۸.۹k
۱۲ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.