پارت هشت
کوک: یعنی کجا میتونه باشه
ات ویو: یه یارویی ( کانگ) تو روز تولدم منو دزدید و دشمنه کوکه اون منو تو روز تولدم به کشور (ژاپن )برد
.....................
پرش زمانی وقتی ات رو دزدید ♩✧♪●♩○♬☆
ات : عوضی ولم کنننن( داد)
کانگ : هی هرزه ساکت باش وگرنه همینجا گلوتو میبرم
ات: .....
بعد رسیدیم به ژاپن
ات: کوککککک ... ککممککک ( دادو گریه)
کانگ ویو: دستمال رو گذاشتم جلو بینیش و از هوش رفت بردم یک اتاق تاریک پر از گردو خاک گذاشتمش تو صندلی و دستاش، پاهاش رو بستم من کاری با نامزد کوک ندارم این یه نقشه هست که کوک رو بکشونمش اینجا تا بکشمش
ات ویو : بیدار شدم دیدم که توی یه اتاق تاریک هستم دستام رو با سیم به صندلی بسه بود
ات: هویییی...اشغاللل ... کجایی بیا دستامو باز کن(داد)
کانگ : سلام هرزه
ات: اخرین بارت باشه بهم میگی هرزه فهمیدی گوساله( داد)
کانگ: بچه بیا پایین سرمون درد گرفت
ات: چرا منو اوردی اینجا
کانگ : بعدا میفهمی، بیا این لباسارو بپوش( یه لباس باز باز سیاه بهم داد)
ات: تو فک کردی من کیم ها من این لباس رو نمیپوشم
اومد جلو و چاغو رو گذاشت تو گلوم
کانگ : میپوشی یا همینجا میکشمت بدون اینکه کسی بفهمه
ات: ب... ب. ا. ش😒
دستامو باز کرد ولباسم رو پوشیدم خط سینم معلوم بود و بالای زانو هام بود
کانگ: اومم الان میفهمم چرا کوک ازت خوشش میومده😏
ات: دهنتو ببند
کانگ : تو فک میکنی کوک دوست داره اون با همهی دخترا همین کارو میکنه اون دختر هارو بخاطر این میخواد که وقتی ت. . حریک شد توشون خالی کنه
ات: کوک اینطوری نیست
کانگ: خواهیم دید
کانگ ویو : ات رو کولش کردم و بردمش اتاق و کمربندمو باز کردم و شروع کردم به زدنش اونقد محکم میزدم که ازش خون میومد
ات: بس کن عوضییی من حاملم( گریه)
کانگ ویو: همه جاش کبود شده بود تو زمین به خودش بیچید و گریه میکرد منم برداشتم گذاشتمش روی پاهام ومحکم به باس.نش ضربه میزدم انقد زدم که کبود شد
کانگ: من دیگه تحمل ندارم
ات: ( گریه)
کانگ ویو: لبام رو به لباش کوبوندم و محکم مک میزدم لباسش رو در اوردم و مال خودمم هم در اوردم بعد د.یکم رو واردش کردم و جیغ کشید و تل.مبه میزدم و تندترش کردم
ات: ب.ب... س.س.. ه. ه ( داد)
کانگ ویو: بعد کشیدم بیرون و به سمت گردنش رفتم و مک های دردناکی میزاشتم
ات: آیییی.... ولم... کننن( گریه)
کانگ: آه، برام ب.خور
ات: تروخدا بس کنن
کانگ : زود کارتو انجام بده( داد)
ات ویو: رفتم نزدیک و دستم رو دور د.یکش حلقه کردم و گذاشتم تو دهنش
ات: اوق🤢
کانگ ویو: خیلی حال میداد 9 مین بعد تو دهنش خالی کردم
ات: اَههه چندششش
رفتم دسشویی و دهنم رو پاک کردم تو اینه ی دستشویی داشتم به بدنم نگا میکردم همه جام پر از خراش و کبودی بود اومدم بیرون و دیدم نیست ( هر هفته 4 بار کانگ همین کارو میکردم)
حال:
ات ویو: خب منم وقتی اون روز اونقد کتکم زد بچم تو شکمم مرد 1 ماه بود که اونقد گریه میکردم و میگفتم کوک تو کِی میای دنبالم و منو از دست این میمون نجات میدی
ادامه دارد.....
پارت بعدی فالو 115
کامنت 17
لایک 19
ات ویو: یه یارویی ( کانگ) تو روز تولدم منو دزدید و دشمنه کوکه اون منو تو روز تولدم به کشور (ژاپن )برد
.....................
پرش زمانی وقتی ات رو دزدید ♩✧♪●♩○♬☆
ات : عوضی ولم کنننن( داد)
کانگ : هی هرزه ساکت باش وگرنه همینجا گلوتو میبرم
ات: .....
بعد رسیدیم به ژاپن
ات: کوککککک ... ککممککک ( دادو گریه)
کانگ ویو: دستمال رو گذاشتم جلو بینیش و از هوش رفت بردم یک اتاق تاریک پر از گردو خاک گذاشتمش تو صندلی و دستاش، پاهاش رو بستم من کاری با نامزد کوک ندارم این یه نقشه هست که کوک رو بکشونمش اینجا تا بکشمش
ات ویو : بیدار شدم دیدم که توی یه اتاق تاریک هستم دستام رو با سیم به صندلی بسه بود
ات: هویییی...اشغاللل ... کجایی بیا دستامو باز کن(داد)
کانگ : سلام هرزه
ات: اخرین بارت باشه بهم میگی هرزه فهمیدی گوساله( داد)
کانگ: بچه بیا پایین سرمون درد گرفت
ات: چرا منو اوردی اینجا
کانگ : بعدا میفهمی، بیا این لباسارو بپوش( یه لباس باز باز سیاه بهم داد)
ات: تو فک کردی من کیم ها من این لباس رو نمیپوشم
اومد جلو و چاغو رو گذاشت تو گلوم
کانگ : میپوشی یا همینجا میکشمت بدون اینکه کسی بفهمه
ات: ب... ب. ا. ش😒
دستامو باز کرد ولباسم رو پوشیدم خط سینم معلوم بود و بالای زانو هام بود
کانگ: اومم الان میفهمم چرا کوک ازت خوشش میومده😏
ات: دهنتو ببند
کانگ : تو فک میکنی کوک دوست داره اون با همهی دخترا همین کارو میکنه اون دختر هارو بخاطر این میخواد که وقتی ت. . حریک شد توشون خالی کنه
ات: کوک اینطوری نیست
کانگ: خواهیم دید
کانگ ویو : ات رو کولش کردم و بردمش اتاق و کمربندمو باز کردم و شروع کردم به زدنش اونقد محکم میزدم که ازش خون میومد
ات: بس کن عوضییی من حاملم( گریه)
کانگ ویو: همه جاش کبود شده بود تو زمین به خودش بیچید و گریه میکرد منم برداشتم گذاشتمش روی پاهام ومحکم به باس.نش ضربه میزدم انقد زدم که کبود شد
کانگ: من دیگه تحمل ندارم
ات: ( گریه)
کانگ ویو: لبام رو به لباش کوبوندم و محکم مک میزدم لباسش رو در اوردم و مال خودمم هم در اوردم بعد د.یکم رو واردش کردم و جیغ کشید و تل.مبه میزدم و تندترش کردم
ات: ب.ب... س.س.. ه. ه ( داد)
کانگ ویو: بعد کشیدم بیرون و به سمت گردنش رفتم و مک های دردناکی میزاشتم
ات: آیییی.... ولم... کننن( گریه)
کانگ: آه، برام ب.خور
ات: تروخدا بس کنن
کانگ : زود کارتو انجام بده( داد)
ات ویو: رفتم نزدیک و دستم رو دور د.یکش حلقه کردم و گذاشتم تو دهنش
ات: اوق🤢
کانگ ویو: خیلی حال میداد 9 مین بعد تو دهنش خالی کردم
ات: اَههه چندششش
رفتم دسشویی و دهنم رو پاک کردم تو اینه ی دستشویی داشتم به بدنم نگا میکردم همه جام پر از خراش و کبودی بود اومدم بیرون و دیدم نیست ( هر هفته 4 بار کانگ همین کارو میکردم)
حال:
ات ویو: خب منم وقتی اون روز اونقد کتکم زد بچم تو شکمم مرد 1 ماه بود که اونقد گریه میکردم و میگفتم کوک تو کِی میای دنبالم و منو از دست این میمون نجات میدی
ادامه دارد.....
پارت بعدی فالو 115
کامنت 17
لایک 19
۲۱.۰k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.