bad girl mafia
پارت ۸....
و بعد جی کی با نگرانی از اتاق اومد بیرون و حدود بیست دقیقه بعد در عمارت باز شد بقیه با نگرانی به سمت جی کی حجوم بردن و دونه دونه از اون وضعیت و حال جیمین و میپرسیدن تا اینکه بعد سه ساعت و نیم در اتاق یهو باز شد :
جیهوپ : تونستم گلوله رو از توی پاش در بیارم دلیل اینکه طول کشید این بود که خیلی بد فرو رفته بود توی گوشتش .
آکیرو : الان حالش چطوره ؟
جیهوپ : خوشبختانه حالش خوبه و اینکه حدودا حتما باید نیم ساعت دیگه بهوش بیاد .
و همه از این حرف جیهوپ نفس آسوده ای کشیدن جیهوپ رفت به آشپزاش بگه که به چیزی درست کنن چون که الان 10 شب بود و همه گرسنه بودن ، آکیرو توی سالن عمارت بود تا اینکه خواست بره توی آشپز خونه آب بخوره که یه چیزی خیلی مشکوک میزد اونم این بود که یکی از خدمتکارا خیلی مشکوک کار میکرد ولی به روی خودش نیاورد تا هدف اون و بفهمه برای همین با لبخند مهربونی گفت :
آکیرو : میشه بگی چی داری درست میکنی ؟
و اون خدمتکار هم از اینکه خیلی یهویی آکیرو از پشت اون اومد و این حرف و زد شوکه شد و یه هین بلندی کشید ولی بعد آروم شد و گفت :
سایشو ( اسم خدمتکاره ) : خ .... خانم .... م .....من فقط ..... داشتم غذا رو آماده میکردم
آکیرا که شک کرد ولی چهرش این و نشون نداد باز با لحن مهربون و ساختگی گفت :
آکیرو : خیلی خب چرا لکنت گرفتی بعدا من پرسیدم چی درست میکنی وگرنه خودم میدونم داری چیکار میکنی .
و بعد کمی مکث ادامه داد : خیلی خب من دیگه میرم
و بعد از در آشپزخونه اومد بیرون ولی اون نرفت و فقط پشت دیوار فالگوش وایستاد، سایشو یه نفسی از سر آسودگی کشید و وقتی آکیرو فهمید جز صدای بر خورد ظرف ها صدایی نمیاد از آشپز خونه دور شد و به سمت اتاق جیهوپ رفت و تقه ای به در زد تا و این به این معنی بود که اجازه ورود میخواست :
جیهوپ : بیا تو
آکیرو : امممم ....... جیمین بهوش اومد ؟
جیهوپ : نمیدونم بیا با هم بریم یه سر بهش بزنیم
و بعد جیهوپ به همراه آکیرو از اتاق اومدند بیرون و به سمت اتاق جیمین حرکت کردند و وارد اتاق شدند که دیدن جیمین به هوش اومده :
آکیرو : جیمینا چطوری ؟
جیمین : خوبم ممنون ، از تو ام ممنونم هیونگ اگه نبودی فکر کنم پاهام و باید قطع میکردم
و جیهوپ ام که نزدیک جیمین بود یه پس کله ای به جیمین زد و صدای آخ جیمین بلند شد در حالی که دستش روی نقطه ای بود که جیهوپ زد گفت :
جیمین : آخ ..... هیونگ چرا میزنی ؟
جیهوپ : چون که من دکتر باندم و این وظیفه منه و ....
جیهوپ تا میخواست ادامه حرفش و بگه یه نفر در زد .
آکیرو : بیا تو
خدمتکار ( سایشو نیست ) : لطفاً بیاید پایین شام حاظره
جیهوپ : برو الان میایم
خدمتکار : چشم
و بعد خدمتکار رفت بیرون و درو بست و بعد هردو به جیمین خیره شدن:
جیمین:چیه ادم جذاب ندیدین؟
جیهوپ گفت:.....
لایک یادتون نره اگرم دوست داشتی فالو کن❤
و بعد جی کی با نگرانی از اتاق اومد بیرون و حدود بیست دقیقه بعد در عمارت باز شد بقیه با نگرانی به سمت جی کی حجوم بردن و دونه دونه از اون وضعیت و حال جیمین و میپرسیدن تا اینکه بعد سه ساعت و نیم در اتاق یهو باز شد :
جیهوپ : تونستم گلوله رو از توی پاش در بیارم دلیل اینکه طول کشید این بود که خیلی بد فرو رفته بود توی گوشتش .
آکیرو : الان حالش چطوره ؟
جیهوپ : خوشبختانه حالش خوبه و اینکه حدودا حتما باید نیم ساعت دیگه بهوش بیاد .
و همه از این حرف جیهوپ نفس آسوده ای کشیدن جیهوپ رفت به آشپزاش بگه که به چیزی درست کنن چون که الان 10 شب بود و همه گرسنه بودن ، آکیرو توی سالن عمارت بود تا اینکه خواست بره توی آشپز خونه آب بخوره که یه چیزی خیلی مشکوک میزد اونم این بود که یکی از خدمتکارا خیلی مشکوک کار میکرد ولی به روی خودش نیاورد تا هدف اون و بفهمه برای همین با لبخند مهربونی گفت :
آکیرو : میشه بگی چی داری درست میکنی ؟
و اون خدمتکار هم از اینکه خیلی یهویی آکیرو از پشت اون اومد و این حرف و زد شوکه شد و یه هین بلندی کشید ولی بعد آروم شد و گفت :
سایشو ( اسم خدمتکاره ) : خ .... خانم .... م .....من فقط ..... داشتم غذا رو آماده میکردم
آکیرا که شک کرد ولی چهرش این و نشون نداد باز با لحن مهربون و ساختگی گفت :
آکیرو : خیلی خب چرا لکنت گرفتی بعدا من پرسیدم چی درست میکنی وگرنه خودم میدونم داری چیکار میکنی .
و بعد کمی مکث ادامه داد : خیلی خب من دیگه میرم
و بعد از در آشپزخونه اومد بیرون ولی اون نرفت و فقط پشت دیوار فالگوش وایستاد، سایشو یه نفسی از سر آسودگی کشید و وقتی آکیرو فهمید جز صدای بر خورد ظرف ها صدایی نمیاد از آشپز خونه دور شد و به سمت اتاق جیهوپ رفت و تقه ای به در زد تا و این به این معنی بود که اجازه ورود میخواست :
جیهوپ : بیا تو
آکیرو : امممم ....... جیمین بهوش اومد ؟
جیهوپ : نمیدونم بیا با هم بریم یه سر بهش بزنیم
و بعد جیهوپ به همراه آکیرو از اتاق اومدند بیرون و به سمت اتاق جیمین حرکت کردند و وارد اتاق شدند که دیدن جیمین به هوش اومده :
آکیرو : جیمینا چطوری ؟
جیمین : خوبم ممنون ، از تو ام ممنونم هیونگ اگه نبودی فکر کنم پاهام و باید قطع میکردم
و جیهوپ ام که نزدیک جیمین بود یه پس کله ای به جیمین زد و صدای آخ جیمین بلند شد در حالی که دستش روی نقطه ای بود که جیهوپ زد گفت :
جیمین : آخ ..... هیونگ چرا میزنی ؟
جیهوپ : چون که من دکتر باندم و این وظیفه منه و ....
جیهوپ تا میخواست ادامه حرفش و بگه یه نفر در زد .
آکیرو : بیا تو
خدمتکار ( سایشو نیست ) : لطفاً بیاید پایین شام حاظره
جیهوپ : برو الان میایم
خدمتکار : چشم
و بعد خدمتکار رفت بیرون و درو بست و بعد هردو به جیمین خیره شدن:
جیمین:چیه ادم جذاب ندیدین؟
جیهوپ گفت:.....
لایک یادتون نره اگرم دوست داشتی فالو کن❤
۳.۸k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.