عڪاسے بهـ وقت دلتنگے

•
‌‌°
•
مثلا یادمهـ آخرین بار ڪے خندیدے
یادمهـ آخرین بار ڪے باهم سر یهـ سفره غذا خوردیم
یادمهـ آخرین بار ڪے باهم بستنے خوردیم
یادمهـ آخرین بار ڪے نماز خوندے
ولے خب یادم نیست آخرین بار ڪے اسمم و صدا زدے
یادم نمیاد آخرین بار ڪے باهم ڪوڪو سیب زمینے خوردیم
یادم نمونده آخرین بار ڪے باهم رفتیم بیرون
و لعنت بهـ آخرین بارهایے ڪهـ فڪر میڪنے جزو روزمرگے هاے زندگیهـ اما با یهـ اتفاق اون روزمرگے ها تڪرار نمیشن ڪهـ هیچ میشن آخرین بار مثل آخرین جمعهـ اے ڪهـ همهـ دور هم جمع بودیم اما هیچ ڪس خبر نداشت آخرین بارهـ
و بهـ نظرم باید خیلے خوش شانس باشے ڪهـ آخرین بارها یادت بمونهـ کهـ خاطرهـ بشن تو ذهنت
ڪهـ مرور شون ڪنے برا خودت
و لبخند بزنے بهـ روزایے خوبے ڪهـ تو زندگیت داشتے
اما بعد یهو تو اوج خوشحالے غم دنیا بریزهـ تو دلت بهـ خاطر جاے خالے یهـ نفر تو اون خاطرهـ ها و آخرین بارها
حسرت نداشتن و نبودنش اشڪت و در بیارهـ
و بهـ این فڪر ڪنی ڪهـ اون دیگهـ هیچ وقت برنمیگردهـ و دیدارتون افتادهـ بهـ قیامت
•
‌°
•
پ‌ن: #دلتنگ‌خنده‌هاتم‌خورشید‌غروب‌کرده‌ی‌زندگیم