چند پارتی از کوکp¹
ساعت حدودا از ۲:۳۰ گذشته بود
ا.ت سراسیمه تمام محیط خونه رو قدم میزد
ا.ت روی مبل نشست و سرش رو بین دست هاش قرار داد و دستای یخ زده اش رو ، روی صورتش میکشید
صدای چرخش کلید سکوت دلهره آور خونه رو شکست و قامت جونگ کوک بین چهار چوب دیوار دیده شد
بعد از ورود جونگ کوک ، بوی عطر مردونه ، سیگار و الکل تمام فضای خونه رو پر کرد
جونگ کوک وارد خونه شد و پشت سرش دختری با لباس باز قدم به قدم اومد
ا.ت بهت زده به جونگ کوک نگاه کرد: کوک ؟ این کیه؟
جونگ کوک با لحن سرد و مست جواب داد: خانم خونه من ، از الان به بعد! مگه نه , انا؟
قطره اشکی از چشم ا.ت چکید: میفهمی چی میگی؟؟
آنا به سمت ا.ت رفت و دسته ایی از موهای قهوه ای رنگش رو توی دستش گرفت و کشید: هوی هرزه، بهتره با ددی من اینطوری رفتار نکنی
جونگ کوک دستش رو دور کمر آنا میکشه: اووم بیبی، میخوامت
ا.ت سراسیمه تمام محیط خونه رو قدم میزد
ا.ت روی مبل نشست و سرش رو بین دست هاش قرار داد و دستای یخ زده اش رو ، روی صورتش میکشید
صدای چرخش کلید سکوت دلهره آور خونه رو شکست و قامت جونگ کوک بین چهار چوب دیوار دیده شد
بعد از ورود جونگ کوک ، بوی عطر مردونه ، سیگار و الکل تمام فضای خونه رو پر کرد
جونگ کوک وارد خونه شد و پشت سرش دختری با لباس باز قدم به قدم اومد
ا.ت بهت زده به جونگ کوک نگاه کرد: کوک ؟ این کیه؟
جونگ کوک با لحن سرد و مست جواب داد: خانم خونه من ، از الان به بعد! مگه نه , انا؟
قطره اشکی از چشم ا.ت چکید: میفهمی چی میگی؟؟
آنا به سمت ا.ت رفت و دسته ایی از موهای قهوه ای رنگش رو توی دستش گرفت و کشید: هوی هرزه، بهتره با ددی من اینطوری رفتار نکنی
جونگ کوک دستش رو دور کمر آنا میکشه: اووم بیبی، میخوامت
۱۵.۴k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.