پارت اخر

از زبان کوک

چی شده یه دفعه چرا این سویونگ یه دفعه این جوری اومد خونه چرا این حرف هارو گفت کرا اخه می خواد از من طلاق بگیره من طاقت یه لحظه دوریش رو ندارم چه برسه به طلاق وای خدا نه شاید زیر سر همون جیا ست اون هر کاری می کنه تت با من باشه ولی من نمی خوام من سویونگ رو می خوام من تا اخرین لحظه می خوام با سویونگ باشم
فردا صبح
از زبان سویونگ
امروز می خوام طلاق بگیرم با اینکه نمی خوام ولی جون کوک و این بچه برام مهم تره می دونم شتید برای کوک سخت باشه ولی باید بلاخره بااینا بسازه
چون نمی تونستم تو صورت کوک نگاه کنم بهش پیام دادم که ساعت شیش و نیم بیاد دادگاه اون اول نمی خواست ولی اخرش مجبور شد که بیا
توی دادگاه
سویونگ ـ من می خوام از اقای کوک طلتق بگیرم
کوک ـ ولی من نمی خوام
قاضی ـ خانم سویونگ شما به چه دلیلی می خواید از اقای جئون جانگ کوک طلاق بگیرید
سویونگ ـ ایشون به من خیانت کرده
قاضی ـ چه جوری می تونید سابت کنید
سویونگ ـ ایشون با دختر عموش رابطه داره
قاضی ـ چه جوری می خواید سابت کنید
سویونگ ـ بیاید اینم عکس فیلم
کوک ـ نه اینا پرست نیست من تا حالا به اون دستم نزدم اینا همش دروغه
قاضی ـ اینا کجاش دروغه خیلی واضح و معلومه پس شما از امروز دیگه زن و شوهر نیستید سری برگه ها رو امضا کنید

پایان فصل اول