وقتی توسط یه ساسنگ فن آسیب میبینی(درخواستی)
علامت ها
ا.ت_
چانگبین+
ساسنگ فن&
.
.
.
داشتی از خونه دوستت برمیگشتی….چون از خونه دوستت تا خونه خودت فقط نیم ساعت فاصله بود
تصمیم گرفتی پیاده بری و بیای
تو راه خونه بودی که یه دختره با ماسک سیاه کشیدن داخل کوچه
فهمیدی که ساسنگ فنه
خب این خیلی عادی بود تو دوست دختر چانگبین عضو استری کیدز بودی و این چیزا برات عادی بود
_چی از جونم می…
نزاشت حرفتو کامل بزنی و بهت سیلی زد
_اییی دردم گرفت
&تحمل دردت خیلی پایینه
دختره پوزخند زد و گفت
&دلم برات میسوزه…قراره بیشتر از اینا تحمل کنی
اینو گفت و شروع کرد به کتک زدنت
حدود نیم ساعت داشتی ازش کتک میخوردی که تو گفتی
_التماست میکنم…بس کن(بغض)
دختره با نیشخند بهت نگاه کرد(از اونجایی که ماسک زده بود ا.ت از چشماش میفهمید)
&چون التماسم میکنی باشه
&اما بعد اینکه کار اصلی رو تموم کردم
دختره از کیفش یه چاقو در آورد و با نیشخند بهت نگاه کرد
ا.ت:لطفا(بغض)
دختره بی توجه تو به تو دستتو به طوری که نتونی تکونش بدی گرفت و تیزی چاقو رو روی دستت میکشید
بغضی که تو گلوت بود جاشو با گریه عوض کرد…داشتی با گریه که نه بهتره بگم زجه التماسش میکردی که ولت کنه اما براش هیچ اهمیتی نداشت
دردی که توی دستات حس میکردی مساوی با با درد کنده شدن ناخون
بعد از کلی زخمی کردن دستات از کارش دست کشید…یه نگاهی به بدن غرق در خونت انداخت و گفت
&بهت میان
&خداحافظ ا.ت
و با یه چشمک از اونجا رفت
بعد از ۱۰ دقیقه با کلی درد از جات پا شدی ، دستت خیلی درد میکرد..یعنی همه جات درد میکرد اما دستات بیشتر
دوباره به سمت خونه راه افتادی اما اینبار با کلی درد
بعد از چند دقیقه به خونه رسیدی
در خونه رو باز کردی ، وارد خونه شدی و در رو پشت سرت بستی
همین که رفتی داخل نشستی روی مبل و گریه کردی
و به این فکر میکردی که
چرا تو؟چرا چانگبین باید عاشق تو میشد؟مگه چی داشتی که بقیه دخترا نداشتن؟
تو عاشق چانگبین بودی ، انقدر دوستش داشتی که مثل خدا میپرستیدیش برای همین به هیچ وجه نمیتونستی ناراحتیش رو تحمل کنی ، همیشه سعی میکردی کتک خوردنات و ناراحتی هات رو ازش پنهان کنی اما بعضی وقتا لو میرفتی و چانگبین میفهمید و بخاطر همین یه هفته یا بیشتر ناراحت بود
مطمئن بودی که اگه بخوای این زخمارو قایم کنی میفهمه ، چون جوری نبودن که با کرم پودر یا چیزای دیگه کاور بشن برای همین تصمیم گرفتی هیچکاری نکنی
تقریبا بعد از ۲۰ دقیقه با تمام دردی که داشتی از جات بلند شدی و رفتی دوش گرفتی و بعد از اومدنت از حموم دوباره نشستی سره جای قبلیت
حال اینکه غذا بپزی رو نداشتی برای همین فقط نشستی یه جا و داشتی فکر میکردی
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
ا.ت_
چانگبین+
ساسنگ فن&
.
.
.
داشتی از خونه دوستت برمیگشتی….چون از خونه دوستت تا خونه خودت فقط نیم ساعت فاصله بود
تصمیم گرفتی پیاده بری و بیای
تو راه خونه بودی که یه دختره با ماسک سیاه کشیدن داخل کوچه
فهمیدی که ساسنگ فنه
خب این خیلی عادی بود تو دوست دختر چانگبین عضو استری کیدز بودی و این چیزا برات عادی بود
_چی از جونم می…
نزاشت حرفتو کامل بزنی و بهت سیلی زد
_اییی دردم گرفت
&تحمل دردت خیلی پایینه
دختره پوزخند زد و گفت
&دلم برات میسوزه…قراره بیشتر از اینا تحمل کنی
اینو گفت و شروع کرد به کتک زدنت
حدود نیم ساعت داشتی ازش کتک میخوردی که تو گفتی
_التماست میکنم…بس کن(بغض)
دختره با نیشخند بهت نگاه کرد(از اونجایی که ماسک زده بود ا.ت از چشماش میفهمید)
&چون التماسم میکنی باشه
&اما بعد اینکه کار اصلی رو تموم کردم
دختره از کیفش یه چاقو در آورد و با نیشخند بهت نگاه کرد
ا.ت:لطفا(بغض)
دختره بی توجه تو به تو دستتو به طوری که نتونی تکونش بدی گرفت و تیزی چاقو رو روی دستت میکشید
بغضی که تو گلوت بود جاشو با گریه عوض کرد…داشتی با گریه که نه بهتره بگم زجه التماسش میکردی که ولت کنه اما براش هیچ اهمیتی نداشت
دردی که توی دستات حس میکردی مساوی با با درد کنده شدن ناخون
بعد از کلی زخمی کردن دستات از کارش دست کشید…یه نگاهی به بدن غرق در خونت انداخت و گفت
&بهت میان
&خداحافظ ا.ت
و با یه چشمک از اونجا رفت
بعد از ۱۰ دقیقه با کلی درد از جات پا شدی ، دستت خیلی درد میکرد..یعنی همه جات درد میکرد اما دستات بیشتر
دوباره به سمت خونه راه افتادی اما اینبار با کلی درد
بعد از چند دقیقه به خونه رسیدی
در خونه رو باز کردی ، وارد خونه شدی و در رو پشت سرت بستی
همین که رفتی داخل نشستی روی مبل و گریه کردی
و به این فکر میکردی که
چرا تو؟چرا چانگبین باید عاشق تو میشد؟مگه چی داشتی که بقیه دخترا نداشتن؟
تو عاشق چانگبین بودی ، انقدر دوستش داشتی که مثل خدا میپرستیدیش برای همین به هیچ وجه نمیتونستی ناراحتیش رو تحمل کنی ، همیشه سعی میکردی کتک خوردنات و ناراحتی هات رو ازش پنهان کنی اما بعضی وقتا لو میرفتی و چانگبین میفهمید و بخاطر همین یه هفته یا بیشتر ناراحت بود
مطمئن بودی که اگه بخوای این زخمارو قایم کنی میفهمه ، چون جوری نبودن که با کرم پودر یا چیزای دیگه کاور بشن برای همین تصمیم گرفتی هیچکاری نکنی
تقریبا بعد از ۲۰ دقیقه با تمام دردی که داشتی از جات بلند شدی و رفتی دوش گرفتی و بعد از اومدنت از حموم دوباره نشستی سره جای قبلیت
حال اینکه غذا بپزی رو نداشتی برای همین فقط نشستی یه جا و داشتی فکر میکردی
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
۱۶.۷k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.