پارت ۵
پارت ۵
کلاسا تمام شد داشتم میرفتم بیرون که یکه منو کشید
کوک بود هی عقب میرفتم که خوردم به دیوار میخواستم فرار کنم که با دستاش مانع شد
کوک :خب خانم کو چو لو کجا بودیم
ا/ت عه کوک ولم کن
کوک: میخوام
ا/ت : چی میخوای
کوک : هیچی فقط نمیخوام اون پسره برسونت
ا/ت : ببینم حسودیت شد
کوک: نههههه چرا باید به ی رانندهی جوون حسودیم شههه
ا/ت: باشه پس من رفتم
کوک : (گرفتن کیف ا/ت )اره خب حسودیم شد
ا/ت : خب باشه من میرم بهش میگم
کوک: منم میام
ا/ت : ای بانه ی عضله ای من
کوک: م من بانی ی تو ام اره
ا/ت: ارهه
ا/ت :جانگ شین
جانگ شین: جانم خانم
ا/ت : تو برو امارت منم با ماشین دوستم میام
جانگ شین :بله خدانگهدار
ا/ت: خدانگهدار
کلاسا تمام شد داشتم میرفتم بیرون که یکه منو کشید
کوک بود هی عقب میرفتم که خوردم به دیوار میخواستم فرار کنم که با دستاش مانع شد
کوک :خب خانم کو چو لو کجا بودیم
ا/ت عه کوک ولم کن
کوک: میخوام
ا/ت : چی میخوای
کوک : هیچی فقط نمیخوام اون پسره برسونت
ا/ت : ببینم حسودیت شد
کوک: نههههه چرا باید به ی رانندهی جوون حسودیم شههه
ا/ت: باشه پس من رفتم
کوک : (گرفتن کیف ا/ت )اره خب حسودیم شد
ا/ت : خب باشه من میرم بهش میگم
کوک: منم میام
ا/ت : ای بانه ی عضله ای من
کوک: م من بانی ی تو ام اره
ا/ت: ارهه
ا/ت :جانگ شین
جانگ شین: جانم خانم
ا/ت : تو برو امارت منم با ماشین دوستم میام
جانگ شین :بله خدانگهدار
ا/ت: خدانگهدار
۷۶.۵k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.