بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت سوم :
ب) - امام کاظم علیه السلام فرمودند: إنَّ للّه ِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ : حُجَّةً ظاهِرَةً، و حُجَّةً باطِنَةً، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ - خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بيرونى و حجتى درونى. حجت بيرونى همان فرستادگان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجت درونى همان خردها - عقول میباشند.(الكافی : 1/16/12)
بنابراین، عقل، از آن جهت که حجت خداست، عصمت دارد و خطا نمیکند و نیز پیش از حجّیت فرستادگان و راهنمایان الهی، حجیّت دارد و اگر کسی به دعوت عقلش لبیک نگوید، حتماً به دعوت حجج بیرونی، لبیک نخواهد گفت. لذا شاید کسی هیچ یک از ادیان إلهی را نشناسد و یا قبول نداشته باشد و یا اصلاً پیام و دعوتشان را دریافت ننموده باشد، اما عقل به عنوان پیامبر دورنی، همیشه همراه و راهنمای اوست.
نکته: شاید این پرسش پیش آید که اگر ما پیامبر و حجت درونی داریم و عقل خوب و بد را تشخیص داده و نشان می دهد، دیگر چه نیازی به حجج بیرونی پیامبر، کتاب، دین و امام داریم؟!
چنان که همین پرسش، به شکل شبهه، در فضای مجازی فرافکنی میشود! اما، باید دقت نمود که اولاً: عقل به نور علم میبیند و علم، فقط در کتاب خلقت نیست؛ لذا خداوند متعال با پیامبر و وحی، این نور علم لازم را برای دیدن عقل مهیا میسازد. ثانیاً همین عقل است که حکم میکند: تو باید مبدأ و معاد را بشناسی و به آن ایمان بیاوری، تو به پیامبر و وحی و کتاب و امام نیازمندی و ....
ج) - خداوند متعال، حقایق عالم هستی را که ریشه و رأس آن خداشناسی، خدا پرستی، خداجویی و خدا دوستی، و عشق به محبوب و امید وصال و لقای او میباشد را در فطرت آدمی سرشته است.
کسی به نوزاد مکیدن شیر یا گریه و خنده را یاد نداده است، این از غریزه اوست؛ اما عشق، محبت، نفرت، حبّ و بغض را نیز کسی یاد نداده است، و این از فطرت اوست. لذا معبود و محبوب غایی همگان چه بدانند و بخواهند و چه ندانند و نخواهند خداوند سبحان است، چنان که همگان عاشق هستی و کمال محض هستند. پس، اگر آدمی فطرت را مدفون و محجوب سازد و خدایان دروغین طاغوت، شهوت، ثروت و را جایگزین نماید، تمامی عشق و محبتی که باید به خدای حقیقی داشته باشد را به این خدایان دروغین اختصاص می دهد؛ در واقع مصداقسازی میکند:(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت سوم :
ب) - امام کاظم علیه السلام فرمودند: إنَّ للّه ِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ : حُجَّةً ظاهِرَةً، و حُجَّةً باطِنَةً، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ - خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بيرونى و حجتى درونى. حجت بيرونى همان فرستادگان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجت درونى همان خردها - عقول میباشند.(الكافی : 1/16/12)
بنابراین، عقل، از آن جهت که حجت خداست، عصمت دارد و خطا نمیکند و نیز پیش از حجّیت فرستادگان و راهنمایان الهی، حجیّت دارد و اگر کسی به دعوت عقلش لبیک نگوید، حتماً به دعوت حجج بیرونی، لبیک نخواهد گفت. لذا شاید کسی هیچ یک از ادیان إلهی را نشناسد و یا قبول نداشته باشد و یا اصلاً پیام و دعوتشان را دریافت ننموده باشد، اما عقل به عنوان پیامبر دورنی، همیشه همراه و راهنمای اوست.
نکته: شاید این پرسش پیش آید که اگر ما پیامبر و حجت درونی داریم و عقل خوب و بد را تشخیص داده و نشان می دهد، دیگر چه نیازی به حجج بیرونی پیامبر، کتاب، دین و امام داریم؟!
چنان که همین پرسش، به شکل شبهه، در فضای مجازی فرافکنی میشود! اما، باید دقت نمود که اولاً: عقل به نور علم میبیند و علم، فقط در کتاب خلقت نیست؛ لذا خداوند متعال با پیامبر و وحی، این نور علم لازم را برای دیدن عقل مهیا میسازد. ثانیاً همین عقل است که حکم میکند: تو باید مبدأ و معاد را بشناسی و به آن ایمان بیاوری، تو به پیامبر و وحی و کتاب و امام نیازمندی و ....
ج) - خداوند متعال، حقایق عالم هستی را که ریشه و رأس آن خداشناسی، خدا پرستی، خداجویی و خدا دوستی، و عشق به محبوب و امید وصال و لقای او میباشد را در فطرت آدمی سرشته است.
کسی به نوزاد مکیدن شیر یا گریه و خنده را یاد نداده است، این از غریزه اوست؛ اما عشق، محبت، نفرت، حبّ و بغض را نیز کسی یاد نداده است، و این از فطرت اوست. لذا معبود و محبوب غایی همگان چه بدانند و بخواهند و چه ندانند و نخواهند خداوند سبحان است، چنان که همگان عاشق هستی و کمال محض هستند. پس، اگر آدمی فطرت را مدفون و محجوب سازد و خدایان دروغین طاغوت، شهوت، ثروت و را جایگزین نماید، تمامی عشق و محبتی که باید به خدای حقیقی داشته باشد را به این خدایان دروغین اختصاص می دهد؛ در واقع مصداقسازی میکند:(ادامه دارد...)
۴۲۱
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.