آسمان من و تو پارت ۴
پی دی نیم: فقط اینکه شما دوتا باید توی یک خونه زندگی کنین چون کلی خبرنگار قراره بیان در خونه ی تهیونگ و ازتون عکس بگیرن و اینکه من سوالاتی که میخوان ازتون به پرسن و بهتون میدم باهم هماهنگ کنین چی میخوایین بگین
تهیونگ: چیزی شده
پی دی نیم: یکی از جاسوس های ما تو بخش ویژه ی خبر بهمون گفتن که قراره شب به دوربین اتاق تهیونگ دسترسی میدا کنن و به خاطر همینمجبورین شب کنار هم بخوابین
ات و تهیونگ: چیییییی!
پی دی نیم : همین که شندیدین برین
ات ویو
میخواستم چیزی بگم که تهیونگ دستم و گرفت و رفت به اتاق مخصوص استراحت تهیونگ
در و محکم بست و قفل کرد محکم لبمو می بوسید از این کارش خیلی تعجب کردم که
کنارش گوشم گفت
تهیونگ: دوربین خبرنگاری هست داره نگاه میکنن
ویندوزم بالا اومد
دوباره شروع کرد به بوسیدنم که منم همراهیش میکردم که دستشو گزاشت پشت کمرم و منم دستم و گزاشتم روی گردنش با صدای مک از هم جدا شدیم و با فاصله ی ۴ سانتی از هم چشم تو چشم بودیم چشما های هردمون خمار بود که تهیونگ با صدای خیلی بمی گفت:
عشقم شدید میخوامت
نمیدونستم چی بگم
ات: عشقم اینجا محل کارته نمیشه
تهیونگ : ات
ات : تهیونگ نه نمیشه تا قبل ازدواج اصلا نمیشه
تهیونگ: باشه هرجور تو بگی
و رفت رو تخت خوابید و اشاره کرد برم کنارش رو تخت
منم رفتم و تو بغلش خوابم برد ۳ ساعت بعد
با در زدنای یک نفر چشمام و باز کردم که تهیونگ م چشمام هاشو باز کرد
تهیونگ: بله
جیمین : تهیونگ با ات بیاین بیرون ۳ ساعت اون تویین بیاین بیرون باید برین خونه
تهیونگ :اوکی
که تهیونگ رو شو کرد سمت من و موهامو نوازش میکرد
تهیونگ : عشقم خوب خوابیدی؟!
ات: هرجا کنار تو خوبه
تهیونگ: هیچ وقت ترکم نکن باشه
ات: هیچ وقت هیچ وقت ترکت نمیکنم
تهیونگ : ا
تهیونگ میخواست چیزی بگه که جیمین دوباره در زد
تهیونگ : اومدیم بابا اومدیم
باهم رفتیم بیرون و رفتیم پایین
که یک ماشین خیلی شیک جلوم بود مزاتری بود واو
تهیونگ: سوار شو
ات: اوکی
باهم سوار شدیم که تهیونگ آهنگ ایدل و گزاشت منم شروع اون به خوندن و مسقره بازی و شروع کردم اذیت کردن تهیونگ
تهیونگ (با خنده) نکن بچه نکن
ات: دوست دارمممم
بعد با هم زدیم زیر خنده
تهیونگ: ات فیلم بگیر بزارم اینستام
ات: باششش
همین گه شروع کردم فیلم گرفتن آهنگ نات تو دی پخش شد
منم خیلی خفن باهاش میخوندم و لباسم یکم باز بود به خاطر همین هات شد بود و دستم خورد رفت توی استوریم
ولی نفهمیدم
تا اینکه رسیدیم خونه
تهیونگ: بریم
باهم پیاده شدیم دلامصب خونه نبود که ویلا بود رفتین داخل منم رفتم داخل اتاق تهیونگ و وسایلم و چیدم
تهیونگ: ات ایدی اینستات و بده
ات: اوکی
دو دقیقه نکشید که تهیونگ
تهیونگ: ات این چیهههه (با داد عصبی)
رفتم پایین ک
خماری:)
تهیونگ: چیزی شده
پی دی نیم: یکی از جاسوس های ما تو بخش ویژه ی خبر بهمون گفتن که قراره شب به دوربین اتاق تهیونگ دسترسی میدا کنن و به خاطر همینمجبورین شب کنار هم بخوابین
ات و تهیونگ: چیییییی!
پی دی نیم : همین که شندیدین برین
ات ویو
میخواستم چیزی بگم که تهیونگ دستم و گرفت و رفت به اتاق مخصوص استراحت تهیونگ
در و محکم بست و قفل کرد محکم لبمو می بوسید از این کارش خیلی تعجب کردم که
کنارش گوشم گفت
تهیونگ: دوربین خبرنگاری هست داره نگاه میکنن
ویندوزم بالا اومد
دوباره شروع کرد به بوسیدنم که منم همراهیش میکردم که دستشو گزاشت پشت کمرم و منم دستم و گزاشتم روی گردنش با صدای مک از هم جدا شدیم و با فاصله ی ۴ سانتی از هم چشم تو چشم بودیم چشما های هردمون خمار بود که تهیونگ با صدای خیلی بمی گفت:
عشقم شدید میخوامت
نمیدونستم چی بگم
ات: عشقم اینجا محل کارته نمیشه
تهیونگ : ات
ات : تهیونگ نه نمیشه تا قبل ازدواج اصلا نمیشه
تهیونگ: باشه هرجور تو بگی
و رفت رو تخت خوابید و اشاره کرد برم کنارش رو تخت
منم رفتم و تو بغلش خوابم برد ۳ ساعت بعد
با در زدنای یک نفر چشمام و باز کردم که تهیونگ م چشمام هاشو باز کرد
تهیونگ: بله
جیمین : تهیونگ با ات بیاین بیرون ۳ ساعت اون تویین بیاین بیرون باید برین خونه
تهیونگ :اوکی
که تهیونگ رو شو کرد سمت من و موهامو نوازش میکرد
تهیونگ : عشقم خوب خوابیدی؟!
ات: هرجا کنار تو خوبه
تهیونگ: هیچ وقت ترکم نکن باشه
ات: هیچ وقت هیچ وقت ترکت نمیکنم
تهیونگ : ا
تهیونگ میخواست چیزی بگه که جیمین دوباره در زد
تهیونگ : اومدیم بابا اومدیم
باهم رفتیم بیرون و رفتیم پایین
که یک ماشین خیلی شیک جلوم بود مزاتری بود واو
تهیونگ: سوار شو
ات: اوکی
باهم سوار شدیم که تهیونگ آهنگ ایدل و گزاشت منم شروع اون به خوندن و مسقره بازی و شروع کردم اذیت کردن تهیونگ
تهیونگ (با خنده) نکن بچه نکن
ات: دوست دارمممم
بعد با هم زدیم زیر خنده
تهیونگ: ات فیلم بگیر بزارم اینستام
ات: باششش
همین گه شروع کردم فیلم گرفتن آهنگ نات تو دی پخش شد
منم خیلی خفن باهاش میخوندم و لباسم یکم باز بود به خاطر همین هات شد بود و دستم خورد رفت توی استوریم
ولی نفهمیدم
تا اینکه رسیدیم خونه
تهیونگ: بریم
باهم پیاده شدیم دلامصب خونه نبود که ویلا بود رفتین داخل منم رفتم داخل اتاق تهیونگ و وسایلم و چیدم
تهیونگ: ات ایدی اینستات و بده
ات: اوکی
دو دقیقه نکشید که تهیونگ
تهیونگ: ات این چیهههه (با داد عصبی)
رفتم پایین ک
خماری:)
۵۱.۳k
۰۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.