وقتی اکسته و گروهیی رفتید اردوگاه جنگلی
..۳ساعت بعد....
دیدم هوا روشن روشنه و منم یچیزی رو محکم بغل کردم....
+م...نههه ببخشید!
دیدم رو پاهای ته خوابیدم و دستمو دور کمرش حلقه کردم.....
_اشکال نداره....
ولی اگه اتفاقی بیوفته...
به من مربدط نیست چون خودت رو پاهام خوابیده بودی!
احساس میکردم کم کم علاقم داره بهش بیشتر میشه....
+نه...نمیوفته....
_شاید افتاده و تو نمیدونی....
ایششش چه زبونی داره کثافت!
برگشتم دیدم چانی بغل جیمین و جینو بغل کوک خوابش برده....
+آدم فروشا....
_با کی ای؟
+اونا....
_چرا ادم فروش... خوب خوابیده بودی که...
+ول کن توعم...
دیروز چرا اومدی باهام عکس گرفتی....
_اخه خیلی وقت بود در صورتی که کمرت لخت باشه بغلت نگرفته بودم.....
یادم نبود...
من تمام و کمال مال اون بودم و بعد از اون تاحالا با کسی رابطه نداشتم!
+مهم نیست.....
_شاید واسه تو نباشه..
ولی تا اخر عمرت که نمیخوای مجرد بمونی!
+الان هدفت از این حرفا چیه؟
_شاید واسه این باشه که هنوز دوستت داشته باشم....
+.....خودت این جدایی و خواستی...
_ولی گفتم موقتیه!
+......
دستمو اورد بالا و گرفت تو دستش...
انگشتشو کشید رو ساعد دستم که اسمش که تتو زده بودم نمایان شد.....
_فکر نمیکردم نگهش داری.....
+....
و سرمو انداختم پایین.....
دستمو گرفته بود تو دستش.....
داشت دستمو نوازش میکرد که دستمو از دستش کشیدم ...
+لطفا!
_من...معذرت میخوام...
+.......
دلم میخواست بغلش کنمو و عطرشو نفس بکشم ولی.....نمیشد....
.......
منیجر:رسیدیم....
تهیونگ خوابیده بود و نمیتونستم رد شم...
نامجون:لطفا بیدارش نکن....
اگه اشکالی نداره بمون تا بیدار شه...
+نه میمونم...اشکال نداره...
و رفت....
دیدم هوا روشن روشنه و منم یچیزی رو محکم بغل کردم....
+م...نههه ببخشید!
دیدم رو پاهای ته خوابیدم و دستمو دور کمرش حلقه کردم.....
_اشکال نداره....
ولی اگه اتفاقی بیوفته...
به من مربدط نیست چون خودت رو پاهام خوابیده بودی!
احساس میکردم کم کم علاقم داره بهش بیشتر میشه....
+نه...نمیوفته....
_شاید افتاده و تو نمیدونی....
ایششش چه زبونی داره کثافت!
برگشتم دیدم چانی بغل جیمین و جینو بغل کوک خوابش برده....
+آدم فروشا....
_با کی ای؟
+اونا....
_چرا ادم فروش... خوب خوابیده بودی که...
+ول کن توعم...
دیروز چرا اومدی باهام عکس گرفتی....
_اخه خیلی وقت بود در صورتی که کمرت لخت باشه بغلت نگرفته بودم.....
یادم نبود...
من تمام و کمال مال اون بودم و بعد از اون تاحالا با کسی رابطه نداشتم!
+مهم نیست.....
_شاید واسه تو نباشه..
ولی تا اخر عمرت که نمیخوای مجرد بمونی!
+الان هدفت از این حرفا چیه؟
_شاید واسه این باشه که هنوز دوستت داشته باشم....
+.....خودت این جدایی و خواستی...
_ولی گفتم موقتیه!
+......
دستمو اورد بالا و گرفت تو دستش...
انگشتشو کشید رو ساعد دستم که اسمش که تتو زده بودم نمایان شد.....
_فکر نمیکردم نگهش داری.....
+....
و سرمو انداختم پایین.....
دستمو گرفته بود تو دستش.....
داشت دستمو نوازش میکرد که دستمو از دستش کشیدم ...
+لطفا!
_من...معذرت میخوام...
+.......
دلم میخواست بغلش کنمو و عطرشو نفس بکشم ولی.....نمیشد....
.......
منیجر:رسیدیم....
تهیونگ خوابیده بود و نمیتونستم رد شم...
نامجون:لطفا بیدارش نکن....
اگه اشکالی نداره بمون تا بیدار شه...
+نه میمونم...اشکال نداره...
و رفت....
۲۳.۹k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.