卩卂尺ㄒ16
(فراموش شده)
و زنگ زدم به جونگ کوک
بوق.....بوق ....بوق
(علامت جونگ کوک + کیمورا-)
+الو؟
-ام....سلام خوبی؟
+سلام...ممنون...بفرمایید شما؟
-ام...کیمورام
+اع خوبی؟...حالت از دیشب اوکیه؟
-اره خوبم ...مرسی...مثل اینکه یه چیزی میخواستی بهم بگی اره؟
+امممم....اره خب ...چجوری بگم؟..میشه همو ببینیم؟
-همو ببینیم؟....باشه کجا؟
+ساعت 5 میام دنبالت میریم یه جایی
-اوکیه...ساعت 5 منتظرتم
+باشه خدافظ
-خدافظ
تلفن رو قطع کردم و ذوق کردم....یعنی چی میخواد بهم بگه؟
نکنه میخواد بهم اعتراف کنه؟میدونستم...من ...میدونستم که از همون اول یه حسایی بهم داشت
خب کیمورا بیا تمرین کنیم ...اگه گفت دوست دارم یا اینکه بهت علاقه دارم اصلا جلوش ذوق زده نشو و سرد رفتار کن
(پرش زمانی به ساعت 5)
اماده نشسته بودم و منتظر بودم تا جونگ کوک بیاد ...
دینگ....دینگ...دینگ
برداشتم تلفنم رو
گفتم:الو؟
از پشت خط جونگ کوک گفت:دم درم
گفتم:اولا سلام اقای با ادب...دوما اومدم
تلفن رو قطع کردم و رفتم بیرون و سوار ماشینی که اون توش بود شدم
گفتم:نه بابا ماشین هم داری؟
گفت:میخوای با این سنم نداشته باشم ؟
گفتم:اینو ولش کن....چی خواستی بگی؟
گفت:صبر داشته باش رسیدیم اونجا بهت میگم
-پوفففف....باشه
بردتم توی کافه
رفتیم سر یک میز نشستیم و واقعا کنجکاو بودم چی میخواد بگه
گفت:چی میخوری
منو رو از دستش گرفتم و گذاشتم روی میزگف
گفتم:ول کن که من چی میخورم چی میخوای بهم بگی.....اوففف...از شدت فضولی دارم میمیرم
گفت:تا نگی چی میخوری بهت نمیگم (لبخند رو مخ)
گفتم:چقدر رو اعصابی ....باشه بابا یه نسکافه میخورم
به پیش خدمت که یک دختر حوان بود اشاره کرد که به سمتمون بیاد
دختره اومد
پیش خدمت گفت:بله بفرمایید... چی.میل دارید؟
جونگ کوک گقت:1 نسکافه و 1 امریکانو
پیش خدمت سفارش هارو نوشت
پیش خدمت گفت:چیز دیگه ای نیاز ندارید؟
جونگ کو رو به من گفت:چیز دیگه ای نمیخوای عزیزم ؟
عزیزم چیه دیگه ://
با تعجب -هااا؟...ن...نه ..ممنون (لبخند ضایع)
پیش خدمت تعظیم کرد و رفت
گفتم:عزیزم؟...از کی تا حالا عزیزت شدم ....یاااا حد خودت رو بدون
گفت:جو نگیرتت حالا ....اینو گفتم چون اینجا فقط کاپل ها اجازه ورورد دارن
گفتم:به لباسم...خب بگو دیگه
گفت:چیرو ؟
گفتم:جونگ کوک اینقدر رو مخ من نباش .....بگو چی میخواستی بهم بگی ...نمیگی برم
گفت:باشه بابا ...(قیافش رو جدی کرد) یه چیزی ازت میپرسم درست حسابی جوابم رو بده
گفتم:خب بگو
گفت:کدوم خری بهت تجاوز کرده؟
تمام تصوراتم از اعتراف رید
این اینو از کجا فهمید
گفتم:چ...چی میگی ...تجاوز چی؟...در مورد چی حرف میزنی؟
گفت:کیمورا خودت رو به اون راه نزن خودت دیشب توی پارتی وقتی که مست بودی گفتی
ای بابا من چرا وقتی مست بودم اینقدر بی جنبه بودم
گفتم:اوووف ....من دیشب به چند نفر اینو گفتم که همه دارن باز خواستم میکننن
با حالت عصبی یدونه زد رو میز و با داد -گفتم کی بهت این کارو باهات کرده ؟
به دور و بر نگاه کردم و دیدم ک همه دارن ما رو نگاه میکنن
گفتم:اروم باش ...چیزی نیست ...چرا تا من میخوام فراموشش کنم یکی یاد اوریم میکنه...تموم شد جونگ کوک ..فراموشش کن
انگا رکه حرص گرفته باشه گفت:کیمورا میدونم که این قضیه نباید مال خیلی وقت پیش باشه ...دیشب باید حالت رو میدیدی فقط بگو کار کی بوده لطفاااا
عصبی شدم و گفتم:کار تهیونگ بود تهیونگ....اصلا به توچه اَهههه
فرم صورتش عوض شدگفت:چی؟ته ؟(اب دهنش روقورت داد)امکان نداره ....نه ....نه اصلا نمیشه
گریم گرفته بود سرم رو پایین گرفته بودم و سرم رو توی دستام نگه داشته بودم...
و زنگ زدم به جونگ کوک
بوق.....بوق ....بوق
(علامت جونگ کوک + کیمورا-)
+الو؟
-ام....سلام خوبی؟
+سلام...ممنون...بفرمایید شما؟
-ام...کیمورام
+اع خوبی؟...حالت از دیشب اوکیه؟
-اره خوبم ...مرسی...مثل اینکه یه چیزی میخواستی بهم بگی اره؟
+امممم....اره خب ...چجوری بگم؟..میشه همو ببینیم؟
-همو ببینیم؟....باشه کجا؟
+ساعت 5 میام دنبالت میریم یه جایی
-اوکیه...ساعت 5 منتظرتم
+باشه خدافظ
-خدافظ
تلفن رو قطع کردم و ذوق کردم....یعنی چی میخواد بهم بگه؟
نکنه میخواد بهم اعتراف کنه؟میدونستم...من ...میدونستم که از همون اول یه حسایی بهم داشت
خب کیمورا بیا تمرین کنیم ...اگه گفت دوست دارم یا اینکه بهت علاقه دارم اصلا جلوش ذوق زده نشو و سرد رفتار کن
(پرش زمانی به ساعت 5)
اماده نشسته بودم و منتظر بودم تا جونگ کوک بیاد ...
دینگ....دینگ...دینگ
برداشتم تلفنم رو
گفتم:الو؟
از پشت خط جونگ کوک گفت:دم درم
گفتم:اولا سلام اقای با ادب...دوما اومدم
تلفن رو قطع کردم و رفتم بیرون و سوار ماشینی که اون توش بود شدم
گفتم:نه بابا ماشین هم داری؟
گفت:میخوای با این سنم نداشته باشم ؟
گفتم:اینو ولش کن....چی خواستی بگی؟
گفت:صبر داشته باش رسیدیم اونجا بهت میگم
-پوفففف....باشه
بردتم توی کافه
رفتیم سر یک میز نشستیم و واقعا کنجکاو بودم چی میخواد بگه
گفت:چی میخوری
منو رو از دستش گرفتم و گذاشتم روی میزگف
گفتم:ول کن که من چی میخورم چی میخوای بهم بگی.....اوففف...از شدت فضولی دارم میمیرم
گفت:تا نگی چی میخوری بهت نمیگم (لبخند رو مخ)
گفتم:چقدر رو اعصابی ....باشه بابا یه نسکافه میخورم
به پیش خدمت که یک دختر حوان بود اشاره کرد که به سمتمون بیاد
دختره اومد
پیش خدمت گفت:بله بفرمایید... چی.میل دارید؟
جونگ کوک گقت:1 نسکافه و 1 امریکانو
پیش خدمت سفارش هارو نوشت
پیش خدمت گفت:چیز دیگه ای نیاز ندارید؟
جونگ کو رو به من گفت:چیز دیگه ای نمیخوای عزیزم ؟
عزیزم چیه دیگه ://
با تعجب -هااا؟...ن...نه ..ممنون (لبخند ضایع)
پیش خدمت تعظیم کرد و رفت
گفتم:عزیزم؟...از کی تا حالا عزیزت شدم ....یاااا حد خودت رو بدون
گفت:جو نگیرتت حالا ....اینو گفتم چون اینجا فقط کاپل ها اجازه ورورد دارن
گفتم:به لباسم...خب بگو دیگه
گفت:چیرو ؟
گفتم:جونگ کوک اینقدر رو مخ من نباش .....بگو چی میخواستی بهم بگی ...نمیگی برم
گفت:باشه بابا ...(قیافش رو جدی کرد) یه چیزی ازت میپرسم درست حسابی جوابم رو بده
گفتم:خب بگو
گفت:کدوم خری بهت تجاوز کرده؟
تمام تصوراتم از اعتراف رید
این اینو از کجا فهمید
گفتم:چ...چی میگی ...تجاوز چی؟...در مورد چی حرف میزنی؟
گفت:کیمورا خودت رو به اون راه نزن خودت دیشب توی پارتی وقتی که مست بودی گفتی
ای بابا من چرا وقتی مست بودم اینقدر بی جنبه بودم
گفتم:اوووف ....من دیشب به چند نفر اینو گفتم که همه دارن باز خواستم میکننن
با حالت عصبی یدونه زد رو میز و با داد -گفتم کی بهت این کارو باهات کرده ؟
به دور و بر نگاه کردم و دیدم ک همه دارن ما رو نگاه میکنن
گفتم:اروم باش ...چیزی نیست ...چرا تا من میخوام فراموشش کنم یکی یاد اوریم میکنه...تموم شد جونگ کوک ..فراموشش کن
انگا رکه حرص گرفته باشه گفت:کیمورا میدونم که این قضیه نباید مال خیلی وقت پیش باشه ...دیشب باید حالت رو میدیدی فقط بگو کار کی بوده لطفاااا
عصبی شدم و گفتم:کار تهیونگ بود تهیونگ....اصلا به توچه اَهههه
فرم صورتش عوض شدگفت:چی؟ته ؟(اب دهنش روقورت داد)امکان نداره ....نه ....نه اصلا نمیشه
گریم گرفته بود سرم رو پایین گرفته بودم و سرم رو توی دستام نگه داشته بودم...
۳.۱k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.