تکپارتی لینو: وقتی یه پسر دیگه رو تعریف پیکنی...
تکپارتی لینو: وقتی یه پسر دیگه رو تعریف پیکنی...
#استری_کیدز
#لی_مین_هو
بعد از اینکه مهمونات که میشدن دوستای لینو، رفتن روی مبل نشستی و به لینویی که داشت به تلوزیون نگاه میکرد نگاهی انداختی
ا.ت؛میگم..
قصد داشتی یکم اذیتش کنی
سرشو به سمتت برگردوند و گفت
لینو؛چیزی شده گربه؟
ا.ت؛...میگم...ما نباید از هم چیزیو مخفی کنیم مگه نه..؟
نگران شد و اومد پیشت
لینو: نگرانم میکنی چیشده
ا.ت؛هیچی...اما..بنظرت امروز..هیونجین یکم...خودشو جذاب نکرده بود؟
با قیافه پوکری بهت نگاه کرد که ادامه دادی
ا.ت؛اوف...اون زیادی...ددی و.. کراشه...
به مبل لم دادی و زیر چشمی به لینویی که داغ کرده بود کردی
پوزخند کوچیکی زدی و ادامه دادی
ا.ت؛از این به بعد سعی میکنم زیادی باهاش گرم بگیرم...اون واقع....
حرفت با قرار گرفتن دستای لینو دور کمرت نصفه موند
زود نگاهتو بهش دادی..
ا.ت؛لی..نو..
خم شد و صورتشو نزدیکت کرد..
میتونستی نفساشو روی پوست صورتت حس کنی
نگاهش به لبات بود
لینو؛پس اون ..
نگاهشو به چشمات داد
لینو: ددیه...
یکم زیاده روی کرده بودی حالا مجبور بودی تا کارتون به اتاقتون نکشیده جمعش کنی
ا.ت:هی هی..من شوخی کردممم خواستم...فقط..کرم بریزم
پوزخندی زد و اورم صورتشو به لایه گوشت نزدیک کرد
لینو: راه فراری نیست..خانم کوچولو
فاصله لباش خیلی کم بود که هر جمله ای که میگفت به لایه گوشت برمیخورد..
نگاهشو بهت داد و اروم..لباشو رو لبات گذاشت.
#استری_کیدز
#لی_مین_هو
بعد از اینکه مهمونات که میشدن دوستای لینو، رفتن روی مبل نشستی و به لینویی که داشت به تلوزیون نگاه میکرد نگاهی انداختی
ا.ت؛میگم..
قصد داشتی یکم اذیتش کنی
سرشو به سمتت برگردوند و گفت
لینو؛چیزی شده گربه؟
ا.ت؛...میگم...ما نباید از هم چیزیو مخفی کنیم مگه نه..؟
نگران شد و اومد پیشت
لینو: نگرانم میکنی چیشده
ا.ت؛هیچی...اما..بنظرت امروز..هیونجین یکم...خودشو جذاب نکرده بود؟
با قیافه پوکری بهت نگاه کرد که ادامه دادی
ا.ت؛اوف...اون زیادی...ددی و.. کراشه...
به مبل لم دادی و زیر چشمی به لینویی که داغ کرده بود کردی
پوزخند کوچیکی زدی و ادامه دادی
ا.ت؛از این به بعد سعی میکنم زیادی باهاش گرم بگیرم...اون واقع....
حرفت با قرار گرفتن دستای لینو دور کمرت نصفه موند
زود نگاهتو بهش دادی..
ا.ت؛لی..نو..
خم شد و صورتشو نزدیکت کرد..
میتونستی نفساشو روی پوست صورتت حس کنی
نگاهش به لبات بود
لینو؛پس اون ..
نگاهشو به چشمات داد
لینو: ددیه...
یکم زیاده روی کرده بودی حالا مجبور بودی تا کارتون به اتاقتون نکشیده جمعش کنی
ا.ت:هی هی..من شوخی کردممم خواستم...فقط..کرم بریزم
پوزخندی زد و اورم صورتشو به لایه گوشت نزدیک کرد
لینو: راه فراری نیست..خانم کوچولو
فاصله لباش خیلی کم بود که هر جمله ای که میگفت به لایه گوشت برمیخورد..
نگاهشو بهت داد و اروم..لباشو رو لبات گذاشت.
۲۴.۵k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.