هنر متعفن! (قسمت اول: آوانگارد)
▫️"نمیفهمم این جشنواره به چه درد ما میخورد. هزینهاش گزاف است و گمان نمیکنم سودی داشته باشد. از هنرمندان کم ارزشی که کسی آنها را نمیشناسد دعوت میکنند، تا حلق چند روزنامهنویس خارجی، خاویار میتپانند و به آنها هدیههای گوناگون میدهند. آنها هم وقتی به کشورشان برمیگردند، به روی ما تُف میاندازند و انتقاد میکنند..."
▪️جملات بالا از معدود حقایقیست که محمدرضا شاه در طول سلطنتش به زبان آورد. جشن هنر شیراز، از سری جشنهایی بود که فرح پهلوی تحت تأثیر رویدادهای فرهنگیِ سالانه در کشورهای غربی، تلاش کرد در کشور ایران نیز چنین بساطی را برپا کند و از بر آن به بهها و چه چههای بسیاری بشنود. ارائه این طرح به محمدرضا پهلوی و دریافت بودجه کلان از او، برای فرح کار سختی نبود؛ چراکه خود محمدرضا از جمله پادشاهان شرقنشینی بود که تا خِرتناق در غربزدگی غرق بود و هر آنچه که از آن سوی دنیا برایش میآمد، با ماچ و بوسه میپذیرفت. در فرهنگ و هنرِ پیش از انقلاب، فرح پهلوی را قویترین جریان نوغربگراییِ این عرصه مینامیدند.
▫️فرح با استفاده از امکانات مالی ویژهای که در اختیار داشت، گروه چند ده نفرهای از متخصصان دنیای هنر را به خدمت گرفت. این گروه با رهبری فرح، وظیفه داشتند تا با ایجاد هیئتی ویژه برای راهاندازی جشنی متشکل از اجرای تئاتر و موسیقی، نمایش هنرهای دستی و نقاشی و...، فضای غنی و عمیقِ فرهنگی-هنری کشور که از سالیان دور، یعنی صفویه و قاجاریه به ارث رسیده بود را با ابتذال و آوانگاردیسم جنسی تاخت بزنند. مقولاتی که در کشورهای غربی بارها امتحان خود را پس داده و هر بار از سوی جامعه هنری آن ممالک طرد شده بود.
▪️با شروع جشن، آرام آرام بوی تعفنِ مضمون اصلی این رویداد برای تمامی کسانی که به پای تماشای این برنامهها نشستند و یا دورادور در مورد آن شنیدند، عیان شد. فحشاء و عریانگرایی، دو کلید واژه اصلی برنامههای به اصطلاح هنریای بود که جشن هنر شیراز، با گردآوری تنی چند از مریضان جنسیِ سراسر دنیا که عنوان هنرمند را یدک میکشیدند، سعی کرد افکار مخاطبان هنر فهم ایرانی را تحت تأثیر قرار دهد؛ مثلا در نمایشی به نام "خوک، بچه، آتش"، شدت فضاحت به اندازهای بود که میتوان مدعی شد، چنین تصویری از برهنگی تا آن زمان در هیچ جای جهان به نمایش درنیامده بود. تصویری که احساسات عمومی را جریحهدار کرد و مطبوعات را به واکنش واداشت. روزنامه کیهان در توضیح افتضاحات این به اصطلاح تئاتر نوشت:" در صحنهای از نمایش، مردی با پایین تنه برهنه، آشکارا لولهی هفت تیر را مورد... قرار میداد. یا در صحنهای دیگر با استفاده از دوربین مداربسته، غفلتا خانم جوانی که بازیگر نقش اصلی نمایش بود، پاهایش را جلوی دوربین پخش مستقیم و تمام رنگی از هم باز کرد و تماشاگران این صحنه را بر پرده بیست و چهار اینچی تلویزیون تماشا کردند. حکایت از این دست فراوان است و چنین صحنههایی به وفور در سراسر نمایشی که صحنه را به خوکدانی تبدیل کرده بود، دیده میشد"
▫️این نگاه چرکآلودِ دربار پهلوی به فرهنگ و هنر، صرفا به یک جشن و چند نمایش خلاصه نمیشد. رواج رقاصی و مُطربی در جای جای کوچه و محلههای سراسر کشور، یکی دیگر از برنامههایی بود که رژیم سعی داشت وارد فضای مذهبی مردم ایران کند. غافل از آنکه خاندان سلطنتی و درباریان زیر نظرشان هیچگاه نفهمیدند که مردم را نمیتوان به زور همسو با سلایق خود کرد و نگاه مردم به هنر و حتی اوقات سرخوشیشان، 180 درجه با نگاه سطحینگرانهی آنان متفاوت بود. این تقابل دو نگاه و نفهمیدنهای ادامهدار رژیم پهلوی باعث شد، درباریان در برابر خواستهی متفاوت مردم، تصمیم جدیدی بگیرند و به گونهای دیگر سطح تحمل مردم را بیازمایند...
🔹ادامه دارد...
▪️جملات بالا از معدود حقایقیست که محمدرضا شاه در طول سلطنتش به زبان آورد. جشن هنر شیراز، از سری جشنهایی بود که فرح پهلوی تحت تأثیر رویدادهای فرهنگیِ سالانه در کشورهای غربی، تلاش کرد در کشور ایران نیز چنین بساطی را برپا کند و از بر آن به بهها و چه چههای بسیاری بشنود. ارائه این طرح به محمدرضا پهلوی و دریافت بودجه کلان از او، برای فرح کار سختی نبود؛ چراکه خود محمدرضا از جمله پادشاهان شرقنشینی بود که تا خِرتناق در غربزدگی غرق بود و هر آنچه که از آن سوی دنیا برایش میآمد، با ماچ و بوسه میپذیرفت. در فرهنگ و هنرِ پیش از انقلاب، فرح پهلوی را قویترین جریان نوغربگراییِ این عرصه مینامیدند.
▫️فرح با استفاده از امکانات مالی ویژهای که در اختیار داشت، گروه چند ده نفرهای از متخصصان دنیای هنر را به خدمت گرفت. این گروه با رهبری فرح، وظیفه داشتند تا با ایجاد هیئتی ویژه برای راهاندازی جشنی متشکل از اجرای تئاتر و موسیقی، نمایش هنرهای دستی و نقاشی و...، فضای غنی و عمیقِ فرهنگی-هنری کشور که از سالیان دور، یعنی صفویه و قاجاریه به ارث رسیده بود را با ابتذال و آوانگاردیسم جنسی تاخت بزنند. مقولاتی که در کشورهای غربی بارها امتحان خود را پس داده و هر بار از سوی جامعه هنری آن ممالک طرد شده بود.
▪️با شروع جشن، آرام آرام بوی تعفنِ مضمون اصلی این رویداد برای تمامی کسانی که به پای تماشای این برنامهها نشستند و یا دورادور در مورد آن شنیدند، عیان شد. فحشاء و عریانگرایی، دو کلید واژه اصلی برنامههای به اصطلاح هنریای بود که جشن هنر شیراز، با گردآوری تنی چند از مریضان جنسیِ سراسر دنیا که عنوان هنرمند را یدک میکشیدند، سعی کرد افکار مخاطبان هنر فهم ایرانی را تحت تأثیر قرار دهد؛ مثلا در نمایشی به نام "خوک، بچه، آتش"، شدت فضاحت به اندازهای بود که میتوان مدعی شد، چنین تصویری از برهنگی تا آن زمان در هیچ جای جهان به نمایش درنیامده بود. تصویری که احساسات عمومی را جریحهدار کرد و مطبوعات را به واکنش واداشت. روزنامه کیهان در توضیح افتضاحات این به اصطلاح تئاتر نوشت:" در صحنهای از نمایش، مردی با پایین تنه برهنه، آشکارا لولهی هفت تیر را مورد... قرار میداد. یا در صحنهای دیگر با استفاده از دوربین مداربسته، غفلتا خانم جوانی که بازیگر نقش اصلی نمایش بود، پاهایش را جلوی دوربین پخش مستقیم و تمام رنگی از هم باز کرد و تماشاگران این صحنه را بر پرده بیست و چهار اینچی تلویزیون تماشا کردند. حکایت از این دست فراوان است و چنین صحنههایی به وفور در سراسر نمایشی که صحنه را به خوکدانی تبدیل کرده بود، دیده میشد"
▫️این نگاه چرکآلودِ دربار پهلوی به فرهنگ و هنر، صرفا به یک جشن و چند نمایش خلاصه نمیشد. رواج رقاصی و مُطربی در جای جای کوچه و محلههای سراسر کشور، یکی دیگر از برنامههایی بود که رژیم سعی داشت وارد فضای مذهبی مردم ایران کند. غافل از آنکه خاندان سلطنتی و درباریان زیر نظرشان هیچگاه نفهمیدند که مردم را نمیتوان به زور همسو با سلایق خود کرد و نگاه مردم به هنر و حتی اوقات سرخوشیشان، 180 درجه با نگاه سطحینگرانهی آنان متفاوت بود. این تقابل دو نگاه و نفهمیدنهای ادامهدار رژیم پهلوی باعث شد، درباریان در برابر خواستهی متفاوت مردم، تصمیم جدیدی بگیرند و به گونهای دیگر سطح تحمل مردم را بیازمایند...
🔹ادامه دارد...
۱.۳k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.