پارت ۷۲
پارت ۷۲
آرام: رفتم حموم یه دوش گرفتم
اومدم بیرون و لباس پوشیدم
موهامو سشوار کشیدم
یه خورده سر گیجه داشتم نمیدونم از جی بود ولی بیخیالش شدم
رفتم رو تخت دراز کشیدم
یه ذره با گوشی ور رفتم
نمیدونم چرا یه حالت عجیبی و سر درد داشتم
پاشدم از جام
رفتم آشپزخونه
مامانم داشت ظرفارو خشک میکرد تا بره بخوابه
رفتم پیشش
گفتم : مامان سرم خیلی درد میکنه قرص میدی بم
ویدا : دخترم قرص ضرر داره نمیتونی تخمل کنی؟
آرام: مامان نه خیلی سرم درد میکنه
با نیما هم بیرون بودم درد میکرد ولی نه آنقدر
ویدا : پس بزار یه استامینوفن بت بدم خوب میشی
آرام: مرسی
ویدا : قرصو با یه لیوان آب دادم بهش
خورد
آرام: قرصو خوردم نشستم رو میز ناهار خوری
چشام سیاهی رفت و انگار از بینیم یه چیزی ریخت
ویدا : وایی بسم الله ارااام
آرام: چیهه
ویدا : سیس سیس سرتو بالا بگیر دماغت خون میاددد وااا
آرام : وا مانانن من جرا این جوری میشم
چن روز پیشم با لنا بیرون بودم شدم
ویدا : یه دستمال کاغذی دادم بش
نمیدونم چرا
بزار فردا ببرمت دکتر
آرام : نبابا وبش جدی نگیر خوت دماغه همه میشن خوب منم شرم
نیم ساعت بعد:
خونش کم کم بند اومد
ویدا : خوبی دخترم
آرام: آره اوکیم
ویدا : برو بخاب تا فردا ببینیم چی میشه
آرام: باش
شبت بخیر
ویدا: شب بخیر
..
آرام: سرمو گذاشتم رو بالش
چشامو بستم کم کم گرم شد چشااام
..
آرام: رفتم حموم یه دوش گرفتم
اومدم بیرون و لباس پوشیدم
موهامو سشوار کشیدم
یه خورده سر گیجه داشتم نمیدونم از جی بود ولی بیخیالش شدم
رفتم رو تخت دراز کشیدم
یه ذره با گوشی ور رفتم
نمیدونم چرا یه حالت عجیبی و سر درد داشتم
پاشدم از جام
رفتم آشپزخونه
مامانم داشت ظرفارو خشک میکرد تا بره بخوابه
رفتم پیشش
گفتم : مامان سرم خیلی درد میکنه قرص میدی بم
ویدا : دخترم قرص ضرر داره نمیتونی تخمل کنی؟
آرام: مامان نه خیلی سرم درد میکنه
با نیما هم بیرون بودم درد میکرد ولی نه آنقدر
ویدا : پس بزار یه استامینوفن بت بدم خوب میشی
آرام: مرسی
ویدا : قرصو با یه لیوان آب دادم بهش
خورد
آرام: قرصو خوردم نشستم رو میز ناهار خوری
چشام سیاهی رفت و انگار از بینیم یه چیزی ریخت
ویدا : وایی بسم الله ارااام
آرام: چیهه
ویدا : سیس سیس سرتو بالا بگیر دماغت خون میاددد وااا
آرام : وا مانانن من جرا این جوری میشم
چن روز پیشم با لنا بیرون بودم شدم
ویدا : یه دستمال کاغذی دادم بش
نمیدونم چرا
بزار فردا ببرمت دکتر
آرام : نبابا وبش جدی نگیر خوت دماغه همه میشن خوب منم شرم
نیم ساعت بعد:
خونش کم کم بند اومد
ویدا : خوبی دخترم
آرام: آره اوکیم
ویدا : برو بخاب تا فردا ببینیم چی میشه
آرام: باش
شبت بخیر
ویدا: شب بخیر
..
آرام: سرمو گذاشتم رو بالش
چشامو بستم کم کم گرم شد چشااام
..
۳.۰k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.