تک پارتی (وقتی پریود بودی و اون....)
#هیونجین
#استری_کیدز
_ م..من متاسفم عزیزم
تورو محکم توی آغوشش گرفته بود و موهات رو نوازش میکرد...
سرت رو توی سینش فرو کرده بودی و آروم آروم اشک میریختی...درد به شدت زیادی داشتی و اینا همش بخاطر این بود که اون بدون اینکه متوجه باشه توی دوران پریودیت هستی.....کارش رو کرده بود
چون کمی مست بود نفهمیده بود داره چیکار میکنه و بعد از اینکه گریه های شدید تو از درد و خونریزیت شروع شد...به خودش اومد و تورو به سرعت به سمت حموم برد...
از اون موقع دو ساعتی گذشته بود اما از شدت درد نمیتونستی بخوابی...به شدت درد داشتی و مدام بیشتر و بیشتر میشد...
هیونجین تورو توی بغلش نگه داشته بود و زیر لب مدام کلمه ی (متاسفم) رو زمزمه میکرد.
_ ببخشید عزیزم... متاسفم من..من دست خودم نبود
بینیت رو بالا کشیدی و کمی خودت رو از سینش فاصله دادی و نگاهت رو به چشمای پشیمون پر از اشک هیونجین دوختی
+ ع..عیبی نداره
هیون دستت رو توی دستش گرفت و آروم آروم نوازشش میکرد
_ من... واقعاً متأسفم...ببخشید عزیزکم...نمیخواستم اینطوری بشه
سعی کردی جلوی اشکات رو بگیری و لبخند کمرنگی زدی و پشت دستت رو نوازش بار روی گونه ی هیون کشیدی
+ اشکالی نداره
دستت رو که روی گونش بود رو با دستش گرفت و به سمت لباش هلش داد و بوسه ی ریزی روش کاشت
_ خیلی درد داری عشقم؟
آروم سرت رو تکون دادی
_ میخوای برات ماساژ بدم؟
لبخندی زدی
+ اوهوم
بوسه ای روی پیشونیت کاشت و کمکت کرد تا روی تخت دراز بکشی و بعد خودش هم از پشت تورو توی آغوشش گرفت...
بوس دیگه ای به موهات زد و شروع کرد به ماساژ دادن شکمت....
#استری_کیدز
_ م..من متاسفم عزیزم
تورو محکم توی آغوشش گرفته بود و موهات رو نوازش میکرد...
سرت رو توی سینش فرو کرده بودی و آروم آروم اشک میریختی...درد به شدت زیادی داشتی و اینا همش بخاطر این بود که اون بدون اینکه متوجه باشه توی دوران پریودیت هستی.....کارش رو کرده بود
چون کمی مست بود نفهمیده بود داره چیکار میکنه و بعد از اینکه گریه های شدید تو از درد و خونریزیت شروع شد...به خودش اومد و تورو به سرعت به سمت حموم برد...
از اون موقع دو ساعتی گذشته بود اما از شدت درد نمیتونستی بخوابی...به شدت درد داشتی و مدام بیشتر و بیشتر میشد...
هیونجین تورو توی بغلش نگه داشته بود و زیر لب مدام کلمه ی (متاسفم) رو زمزمه میکرد.
_ ببخشید عزیزم... متاسفم من..من دست خودم نبود
بینیت رو بالا کشیدی و کمی خودت رو از سینش فاصله دادی و نگاهت رو به چشمای پشیمون پر از اشک هیونجین دوختی
+ ع..عیبی نداره
هیون دستت رو توی دستش گرفت و آروم آروم نوازشش میکرد
_ من... واقعاً متأسفم...ببخشید عزیزکم...نمیخواستم اینطوری بشه
سعی کردی جلوی اشکات رو بگیری و لبخند کمرنگی زدی و پشت دستت رو نوازش بار روی گونه ی هیون کشیدی
+ اشکالی نداره
دستت رو که روی گونش بود رو با دستش گرفت و به سمت لباش هلش داد و بوسه ی ریزی روش کاشت
_ خیلی درد داری عشقم؟
آروم سرت رو تکون دادی
_ میخوای برات ماساژ بدم؟
لبخندی زدی
+ اوهوم
بوسه ای روی پیشونیت کاشت و کمکت کرد تا روی تخت دراز بکشی و بعد خودش هم از پشت تورو توی آغوشش گرفت...
بوس دیگه ای به موهات زد و شروع کرد به ماساژ دادن شکمت....
۶۴.۲k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.