غریبه ی آشنا ،پارت ۱

ویو ا/ت :
وست عکس برداری بودم تقریبا آخراش بود
یکی از کارکنان بهم گفت که چندتا عکس کاپلی هم باید بگیریم مدل مردمون داره آماده میشه خستم شده بود اوکی دادم و رفتم نشستم تا مدل آماده شه که یهو در باز شد و چشمم خورد بهش آره اون جونگ کوکه خودشه چطوری چطور ممکنه .

ویو کوکی: آماده شدم برای عکس برداری داشتم میرفتم که یک نفر چشمم رو گرفت اون ا/ت بود ولی چطور ممکنه
به هم زل زده بودیم رفتم جلو و یلی خون سرد رفتار کردم
از شدت هیجان قلبم میخواست از دهنم در بیاد
که یهو ......

ا/ت=:سلام
کوکی+:عع سلامم
ا/ت=هه(مثلاً داره می‌خنده خیلی ریز 😂)
ا/ت=:خیلی وقت بود ندیده بودمت
کوکی+:منم چقدر زیباتر شدی
ویو ا/ت:هر لحظه که داشتم باهاش صحبت میکردم
نزدیک بود گریه کنم بغض کرده بودم ونگاش نمی‌کردم نمی‌خواستم گریه کنم .
ا/ت =ممنونم
ویو کوکی:خودمو گرفته بودم که سفت بغلش نکنم هنوزم دوسش دارم چقدر بزرگتر و جذاب تر شده بود

کارکنان:بیاین برای عکس برداری.

ویو ا/ت :عکس برداری تموم شد داشتم میرفتم خونه که یهو ..

کوکی+:عع
ا/ت=:جونم کارم داشتی
کوکی+:عع امشب
ا/ت=:خوب
کوکی+:کنسرت داریم خوشحال میشم بیای
ا/ت=:باشه
کوکی+: هه(مثلاً نفس کشید خیالش راحت شد )
خیلیم خوب پس امشب آماده شو یکی رو میفرستم دوم بالت بیارتت اوکی

ا/ت=:باشه مرسی بابی

کوکی+:بای





ادامشو حمایت شد می‌زارم فالو یادتون نره 🙃🩷🩷