تکپارتی جیمین
تکپارتی جیمین
#درخواستی
وقتی قلدر مدرسه بودی و عاشقت شد
[ا/ت]
صب زود بیدار شده بودم اعصاب نداشتم این معلمم هعی زر زر میکرد اه ریده تو اعصابم ایش
این پسره چرا انقد نگام میکنه ایششش(از خداتم باشه) اه اه موقعه ی ناهار باید حال اینو بگیرم بچه خرخونِ گوزو ولی خب این بچه خر خون گوزو ماله منه دوسش دارم
و در عین حال غرور دارم
[جیمین]
امروز خودمو آماده کرده بودم که به ا/ت اعتراف کنم خیلی استرس داشتم هوففف
معلم داشت درس میداد ولی اصلا نمیتونستم رو درس تمرکز کنم محو زیبایی ا/ت شده بودم واقعا چطوری انقد خوشگله پروکوچولو ی من
{موقعه ی ناهار}
[ا/ت]
امروز خودم اعصاب ندارم حالا هعی همه بیشتر دارن میرن رو مخم
لانا:ا/ت میگما جیمین از صب زوم کرده رو تو خبریه؟ جیمینم اصن عسله لامصب...
ا/ت:ایششش لانا دهنتو ببند هوی جیمین پاشو بیا اینجا
(هوی به جمالت بی تربیت)
[جیمین]
موقعه ی ناهار شده بود
خیلی استرس داشتم میخواستم بش اعتراف کنم که خودش یکدفعه صدام کرد
جیمین:کارم داشتی کوچولو
ا/ت:الان کوچولو رو با من بودی
جیمین: عام اره
ا/ت:ایشششش میزنم دهنتاااا تو برا چی سر کلاس انقد ب من نگاه کردی یدونه بزنم چشات از حدقه در بیاد
جیمین:شاید چون دوست دارم
بلاخره حسمو بش گفته بودم استرس کل وجودمو گرفته بود هر لحظه امکان داشت ردم کنه
ا/ت: هااا؟؟؟
جیمین:چون دوست دارم
از نظر من خیلی ریسک بود ک بهش بگم دوسش دارم همراه استرسم میترسیدم ک ردم کنه حالم خیلی بد بود ولی ظاهرمو حفظ کردم
جیمین:خب میدونم ردم میکنی پس خدافظ
ا/ت: کی گفته من قراره ردت کنم
لانا:اوووووو... چه شود
[ا/ت]
حتی یک درصد هم فک نمیکردم جیمین دوسم داشته باشه
هنوز تو شُکم وای خدااا خیلی خوشحالمممم تو این افکار بودم که یهو
[جیمین]
با ی حرکت اونو توبغلم کشوندم و بوسه ی ریزی رو پیشونیش گذاشتم و در گوشش زمزمه کردم
جیمین: از الان تا همیشه تو مال من خواهی بود دختر کوچولوم
اصکیه شما نشانه ی قدرت ماست هاها
ولی اصکی نرو داش گلم
#درخواستی
وقتی قلدر مدرسه بودی و عاشقت شد
[ا/ت]
صب زود بیدار شده بودم اعصاب نداشتم این معلمم هعی زر زر میکرد اه ریده تو اعصابم ایش
این پسره چرا انقد نگام میکنه ایششش(از خداتم باشه) اه اه موقعه ی ناهار باید حال اینو بگیرم بچه خرخونِ گوزو ولی خب این بچه خر خون گوزو ماله منه دوسش دارم
و در عین حال غرور دارم
[جیمین]
امروز خودمو آماده کرده بودم که به ا/ت اعتراف کنم خیلی استرس داشتم هوففف
معلم داشت درس میداد ولی اصلا نمیتونستم رو درس تمرکز کنم محو زیبایی ا/ت شده بودم واقعا چطوری انقد خوشگله پروکوچولو ی من
{موقعه ی ناهار}
[ا/ت]
امروز خودم اعصاب ندارم حالا هعی همه بیشتر دارن میرن رو مخم
لانا:ا/ت میگما جیمین از صب زوم کرده رو تو خبریه؟ جیمینم اصن عسله لامصب...
ا/ت:ایششش لانا دهنتو ببند هوی جیمین پاشو بیا اینجا
(هوی به جمالت بی تربیت)
[جیمین]
موقعه ی ناهار شده بود
خیلی استرس داشتم میخواستم بش اعتراف کنم که خودش یکدفعه صدام کرد
جیمین:کارم داشتی کوچولو
ا/ت:الان کوچولو رو با من بودی
جیمین: عام اره
ا/ت:ایشششش میزنم دهنتاااا تو برا چی سر کلاس انقد ب من نگاه کردی یدونه بزنم چشات از حدقه در بیاد
جیمین:شاید چون دوست دارم
بلاخره حسمو بش گفته بودم استرس کل وجودمو گرفته بود هر لحظه امکان داشت ردم کنه
ا/ت: هااا؟؟؟
جیمین:چون دوست دارم
از نظر من خیلی ریسک بود ک بهش بگم دوسش دارم همراه استرسم میترسیدم ک ردم کنه حالم خیلی بد بود ولی ظاهرمو حفظ کردم
جیمین:خب میدونم ردم میکنی پس خدافظ
ا/ت: کی گفته من قراره ردت کنم
لانا:اوووووو... چه شود
[ا/ت]
حتی یک درصد هم فک نمیکردم جیمین دوسم داشته باشه
هنوز تو شُکم وای خدااا خیلی خوشحالمممم تو این افکار بودم که یهو
[جیمین]
با ی حرکت اونو توبغلم کشوندم و بوسه ی ریزی رو پیشونیش گذاشتم و در گوشش زمزمه کردم
جیمین: از الان تا همیشه تو مال من خواهی بود دختر کوچولوم
اصکیه شما نشانه ی قدرت ماست هاها
ولی اصکی نرو داش گلم
۸.۲k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.